نگار جواهریان:ستاره بودن جذاب است اما من ستاره نیستم! +عکس

در عرصه بازیگری چه تعریفی برای نگار جواهریان قایل میشوید؟ نگار جواهریان: این سوال شاید شبیه این باشد که از من بپرسی چه شکلی هستم؛ اصولا تصویری که آدم از خودش دارد کمی مخدوش است.انگار چشمم را ببندم و قیافهام را تصور کنم، همیشه این تصویر مخدوش است.این تصویر همراه میشود با خاطرات و مجموعهای […]
در عرصه بازیگری چه تعریفی برای نگار جواهریان قایل میشوید؟ نگار جواهریان: این سوال شاید شبیه این باشد که
از من بپرسی چه شکلی هستم؛ اصولا تصویری که آدم از خودش دارد کمی مخدوش است.انگار چشمم را ببندم و
قیافهام را تصور کنم، همیشه این تصویر مخدوش است.این تصویر همراه میشود با خاطرات و مجموعهای از نشانهها، غم و
شادیهایی که در زندگی فرد تاثیر گذاشته است.بنابراین راجع به کار هم این طور است؛ من واقعا نمیتوانم تعریفی از
نگار جواهریان در بازیگری قایل شوم.اگر بخواهم تعریفی برای این اسم و فامیل داشته باشم شفاف نیست چون با همه
چیزهایی که از کودکی تا الا ن همراهم بوده قاطی شده است.به خصوص از ۱۴-۱۳سالگی که من به مدرسه هنر
و ادبیات کودکان و نوجوانان رفتم و این حرفه را یادگرفتم.۱۵سالگی هم با رفتن روی سن تئاتر شهر کار حرفهای
خودم را شروع کردم.بنابراین همه اینها مثل یک فیلم از جلوی چشمم رد میشود.فریم به فریم تمام این سالها جلوی
چشمم میآید و نمیشود درباره آن یک جمله گفت.
در دو، سه سال گذشته با اینکه همان روند سابق را طی کردید، بیشتر دیده شدید، به نظرتان چطور این
اتفاق افتاده است؟ نگار جواهریان : بخشی از آن به شرایطی که در اختیار شما قرار داده میشود بر
میگردد در حالی که من همان راه را میروم.از سال ۷۷ که کارم را شروع کردم، تا الان همان راه
را رفتهام؛ حساسیتهایم همانهاست که بود، هدف و معیارهایم تغییر نکرده، لذتهایم همینطور؛ اما روزهایی پیش میآید که به تو
فرصت دیده شدن داده میشود که البته برای این اتفاق باید خیلی چیزها کنار هم قرار بگیرد.
مثلا نقشی در فیلمنامهای به تو فرصت میدهد که هر آنچه آرامآرام در طی سالها به دست آوردهای، کنار هم
قرار بگیرد و اتفاق خوبی شکل بگیرد.همیشه در فیلمنامهها نقشهایی هستند که باید دیده شوند؛ یعنی همه عناصر فیلمنامه در
جهتی است که آن نقش دیده شود، بعد آن فیلمنامه به دست گروه و کارگردانی قرار بگیرد که مسیر تو
را میروند و بعد آن فیلم در زمانی نمایش داده شود که دیده بشود.شاید باید برگردیم به طلا و مس.نقشی
که در طلا و مس بود، طوری بود که اگر تو کمی کارت را بلد باشی و کار و هدفت
جدی باشد، باید بتوانی از پسش بر بیایی و باید دیده شوی.منظورم این نیست که باید تشویق میشد، ولی میشد
حدس زد که پتانسیل دیده شدن را دارد.
میخواهم بگویم که اتفاقا وقتی داشتم طلا و مس را در زمستان ۸۷ بازی میکردم، واقعا به اینها فکر نمیکردم.چون
سالیان سال بود که مشغول کار بودم و دیگر به این فکر نمیکردم که این نقشی است که قرار است
با آن دیده شوم.نمیگویم که ناامید بودم، میگویم که من دارم راه خودم را میروم و دیگر به نتیجه فکر
نمیکنم.البته از خدایم بود که دیده شود ولی اگر هم نشد من نمیتوانم این راه را ول کنم.حداقل از ۱۳سالگی
که درگیرش شدم، دیگر نمیتوانم فکر کنم روزی ولش میکنم.بنابراین در زمان فیلمبرداری طلا و مس به این فکر نمیکردم
که سال بعد قرار است این فیلم در یک جو رقابتی نمایش داده شود و جایزه هم بگیرد، یا حتی
تاثیرش روی تماشاگرها چقدر خواهد بود.آن موقع درگیر این بودم که ام.اس چیست، همسر یک روحانی بودن چه دغدغههایی دارد
و جایی برای فکر کردن به این نتیجهها نبود.بعد هم من عموما این طور هستم که در زمان کار خیلی
به این چیزها فکر نمیکنم چون مسیر برایم مهم است البته نگرانیهایم در لحظه بسیار زیاد است.
شاید برای این باشد که به انتخابتان ایمان دارید…
نگار جواهریان: شاید بشود اسمش را ایمان گذاشت، ایمان شاید تنها چیزی باشد که میتواند امروز را به فردا
تبدیل کند.ایمان به انتخاب نیست، اما ایمان به مسیر است که من راهی جز این بازیگری ندارم و بعد هم
آن حرف شاعرانهای است که در هایکوها میخوانیم و کیارستمی هم گفته است که راه مهم است و نه مقصد.برای
من زندگی و به خصوص کارم این شکلی است.وقتی هم که نقشم در طلا و مس را افراد مختلف دیدند،
قطعا خیلی کیف داشت ولی اینطور هم نبود که اگر این اتفاقها پیش نمیآمد من بازیگری را ول کنم.
حتما خیلی مهم نیست که نقش اول را بازی کنید؟ نگار جواهریان : نه نیست.برایم در نقش این
مهم است که درگیرم کند، حتی اگر یک سکانس یا یک پلان باشد.مثلا نقش رویا، نونهالی در خانهای روی آب
فقط دو سکانس بود ولی ببینید چقدر این نقش به یادماندنی و تاثیرگذار بود.یک باری را در خودش دارد که
میتواند تو را زیر و رو کند.البته این را هم نمیشود فراموش کرد که در سینمای ما خیلی کم پیش
میآید که نقشهای کوچک یک باری را جابهجا کنند.این یک اتفاق خیلی ایدهآل است.نقشهای کوچک این روزها برای دیده شدن
نقش یک ساخته میشوند.شاید برای همین است که برای آدمها نقش یک جذاب است، مسلما برای من هم هست ولی
نه آنقدر که بخواهم فقط آن را بازی کنم.خیلی وقتها بوده که نقشهای کوتاه را در کنار نقش یک گذاشتهام
و آن را ترجیح دادهام.
نگار جواهریان ستاره است یا قرار است ستاره بشود؟ نگار جواهریان: ستاره یعنی چه؟ من اگر بخواهم در سینمای
بعد از انقلاب چند تا ستاره بشمارم، به نظرم یک نفر است و آن هدیه تهرانی است و من جز
او به کس دیگری ستاره نمیگویم.دلیلش هم این است که به نظرم ستاره یعنی کسی که نشود در هر ژانری
از خبرهای داغش گذشت؛ او یک آیکون است و لزوما فقط بازیگری نیست.به نظرم هدیه تهرانی یک ستاره است، چون
حتی با اینکه چند سالی است کار نمیکند، اما هنوز خبرساز است و کارنامه کاری او هم بسیار درخشان است.
او میتواند تبدیل به شمایلی شود که حتی بعد از چند سال کار نکردن بتواند تیتر یک روزنامهها شود.بازیگرها میتوانند
زندگی خصوصی جذابی نداشته باشند، اما هر حرکتی از ستاره باید جذاب باشد.ستاره یعنی این.حالا بیا ستاره را از بازیگر
جدا کنیم، یک بازیگر میتواند هیچ کدام از اینها را نداشته باشد، چون بازیگری یک راه است.بنابراین من ستاره که
قطعا نیستم و فکر نمیکنم که هیچ وقت هم بشوم.البته هرگز هم چنین چیزی در ذهن من نبوده است.ستاره بودن
خیلی جذاب است اما من ستاره نیستم.من به چیزهای دیگری فکر کردهام.چیزهای دیگری پارامتر من بوده است و آن راه
ستاره شدن را نرفتهام.
اگر چنین هدفی داشتم باید درباره آن فکر میکردم و اصلا راهم عوض میشد.تو زمانی نقشی را در فیلمی بازی
میکنی که میدانی دیده نمیشود ولی نقش درخشانی است.از کارگردانی مثل بهرام توکلی مثال بزنیم که الان فیلم «اینجا بدون
من» او در حال اکران است.فیلمهای قبلی او «پابرهنه در بهشت»و به خصوص «پرسه در مه» شاید بهترین فیلمش باشد.خب
چرا این فیلم دیده نشد؟ فکر میکنید وقتی که فیلمنامه «پرسه در مه» به دست بازیگر میرسد، این تصور را
دارد که این فیلم قرار است دیده نشود؟ مسلما اینطور فکر نمیکند ولی در نهایت فیلم دیده نمیشود و خیلی
فیلمهای دیگر هم همینطور.میخواهم بگویم اگر کسی هدف ستاره شدن داشته باشد راهش متفاوت است.ستاره شدن یک سری معیار دارد؛
مثلا فیزیک و چهره خاص در بودنش و…
باید آنها را داشته باشی.مثل فوتبالیستها.اصولا آدمهایی که تبدیل به یک آیکون میشوند باید یکسری ویژگی داشته باشند و مثلا
در بازیگری شاید زیبایی خیرهکننده یک شرط اصلی است.به نظرم اینها را ندارم و هیچ وقت فکر نکردهام که ذهنم
درگیرش نشود.بنابراین هیچ وقت هدفم هم این نبوده است.الان هم که تو گفتی، فکر میکنم دوست هم ندارم که یک
روزی ستاره بشوم.
اصلا سینمای ایران، قابلیت ستارهپروری دارد؟
نگار جواهریان: شاید نمیخواهد که داشته باشد.شاید در عرصههایی مثل فوتبال و سیاست موقعیت ستاره شدن بیشتر باشد.به نظرم
در سینما این موقعیت نیست اما در سطح سینمایی خودمان بعد از انقلاب هدیه تهرانی را داریم و قبل از
انقلاب فردین.البته این مشکلات فقط از سینما ناشی نمیشود از بحث اعتقادی و فرهنگی بگیر و…
خودتان را بازیگر تئاتر میدانید یا سینما یا اصلا تفکیک نمیکنید و میگویید بازیگرهستید؟ نگار جواهریان: خود به خود
که تفکیک وجود دارد.بالاخره دو رسانه متفاوت است، ولی شاید من خودم را بازیگر میدانم، با اینکه خودم در دلم
وابستگی دیگری به تئاتر دارم، مثل بچهای که خانه پدریاش را دوست دارد.به نظرم تئاتر برای کسانی که از تئاتر
شروع کردهاند احساس امنیت میدهد.با اینکه در تئاتر باید بیشتر از این مایه بگذارم، هنوز به آن نقطهای که میخواهم
نرسیدم، نمیگویم در سینما رسیدهام، اما در تئاتر هنوز به آن پلهای که برای خودم در نظر گرفتهام نرسیدهام.در تئاتر
کارهای ویژهای هم دارم مثل «۱۷ دی کجا بودی» کار امیرکوهستانی، اما هنوز حسم ارضا نشده است.
شاید بتوان گفت در بین دیگر هم سن و سالهایتان پشتوانهای در سینما نداشتهاید با این وجود به آنچه خواستهاید
رسیدهاید.با توجه به باند بازی و وجود مافیای سینمایی برای هم سن و سالهایتان که شرایط شما را دارند اصلا
بدون باج دادن راه پیشرفت وجود دارد؟ نگار جواهریان: مخاطب عام که از این چیزها خبر ندارد ولی
این ماجرا یک نقطه امنی برای من در تمام این سالهاست.شاید برای همین باشد که من نمیتوانم بازیگری را ول
کنم.این نقطه امن است و این خیلی سخت است، باید در این شرایط خیلی پوست کلفت بود.باید خیلیخیلی عشق به
این کار وجود داشته باشد و روزبهروز مثل سنگی که آب از روی آن رد میشود و آن را تغییر
میدهد، توانایی پذیرش این تغییر را داشته باشد.و در عین حال صبور هم بود، درست مثل سنگ.من خودم شاید دوست
نداشته باشم بگویم که در این مساله مدعی هستم، اما میتوانم بگویم که دیدهام و چنین شرایطی را هم تجربه
کردهام ولی این بیپناهی از آدم چیزی میسازد و در راهی که میرود کمک میکند.درست مثل بچهای که قرار است
راه برود و باید زمین بخورد.من با اطمینان میگویم بدون هیچ کمک و پشتیبانی، اما با عشق و ایمان و
کار زیاد میشود جلو رفت و قطعا میتوانی روی یک نقطه خوب بایستی.
آن اتفاقی که میخواستید در سینما برایتان افتاده است؟ نگار جواهریان : جواب دادن به این سوال خیلی سخت
است.مثل این است که من از تو بپرسم به آن چیزی که در زندگیت خواستهای رسیدهای؟ درست مثل سوال اول
میگویم من این راه را دوست دارم.همین جادهای که معلوم نیست انتهایش کجاست جایی در جاده، دشتی خوشگل میبینی، بعد
به خرابه میرسی و تو نمیدانی قرار است به کجا برسی.زندگی هم همین شکل است و تو نمیدانی یک ماه
بعد قرار است چه اتفاقی برایت بیفتد اما مهم، راه است و من این راه را دوست دارم.
هر دو فیلمی را که الان روی پرده است با مردم دیدهاید؟ نگار جواهریان : «شبانه روز» را
هنوز ندیدهام ولی «اینجا بدون من» را دیدهام و همه جا گفتهام چقدر این فیلم را دوست دارم.«اینجا بدون من»
فیلمی است که دوست دارم و بارها و بارها تماشا کنم.بعضی وقتها بازیگر، فیلمی را در کارنامهاش دارد که وقتی
به آن فکر میکند نفس راحتی میکشد و فکر میکند اگر بمیرد حداقل این فیلم را در کارنامهاش دارد.مثل اینکه
آقای اسعدیان میگفت اگر همین الان بمیرم حداقل میدانم «طلا و مس» را ساختهام.من در مورد «اینجا بدون من» همین
حس را دارم.البته اینجا بدون من یکی از این فیلمهاست، به خصوص در این روزها، انگار متعلق به این روزهاست.در
این روزهای آنقدر تلخ، «اینجا بدون من» یک حس خاصی دارد که نمیشود دوستش نداشت.
روزگارنو