
شاید بهترین سوالی که میشود از سامانگوران پرسید این است: «آخرینباری که جدی بودی چه زمانی بود؟» او همیشه مخاطبش را با کلی جملات بامزه و خاطرات شنیدنی شگفتزده میکند.شاید به همین دلیل میتواند بهترین گزینه برای پرسیدن سوالات «آخرینباری» باشد.! آخرین باری که عصبانی شدی؟ سامانگوران : همین الان.میگویند ساعت ۶ فرودگاه باش بعد […]
شاید بهترین سوالی که میشود از سامانگوران پرسید این است: «آخرینباری که جدی بودی چه زمانی بود؟» او همیشه
مخاطبش را با کلی جملات بامزه و خاطرات شنیدنی شگفتزده میکند.شاید به همین دلیل میتواند بهترین گزینه برای پرسیدن سوالات
«آخرینباری» باشد.!
آخرین باری که عصبانی شدی؟
سامانگوران : همین الان.میگویند ساعت ۶ فرودگاه باش بعد میبینیم که ساعت ۸ و ۴۵ دقیقه پرواز است.آدم
را عصبانی میکنند.
آخرین کافه یا رستورانی که رفتی و خوشت آمد؟
ما پاتوق زیاد داریم.اما خب جایی که همیشه میروم و دوستش دارم کافه سنتی است در ستارخان که همیشه میروم.
آخرین کلاهی که سرت رفته؟
قرار بود یک کاری را با یک جمعی شروع کنیم اما کلاه سرمان رفت و آنها غیب شدند.
آخرین باری که پیاده روی کردی کی بود؟ کجا؟
سامانگوران : همین ساعاتی پیش بود.اینقدر که از ترافیک خسته شده بودم پیاده شدم و یک کیلومتر در جاده راه
رفتم،بعد هم رسیدم به یک چشمهای و کلی آب خوردم.
آخرین باری که آشپزی کردی، یادت هست؟ چی پختی؟
من تخم مرغ و خاویار درست میکنم.حرف نداره! دهه اول ماه رمضان هم افطاریهای خوشمزهای برای خودم درست کردم.
آخرین باری که از ته دل خندیدی کی بود و سر چی؟
سامانگوران : ساعاتی پیش در جاده تهران – شمال ، درحالی که در ترافیک چالوس بودم اشتباهات گذشتهام را مرور
میکردم و میخندیدم.البته همین الان هم کلی خندیدم چون به لهجه شمالی حرف زدم و رفقا زدند زیر خنده.
آخرین باری که گریه کردی؟
(فکر میکند) یادم نمیآید.چقدر تازگیها سخت گریه میکنم.اما فکر کنم آخرین بار شب احیا بود.
آخرین کتابی که خواندی و خیلی باهاش حال کردی؟
آخرین کتابی که خواندم خاطرات آل پاچینو بود که البته خیلی هم باهاش حال نکردم.اما یک کتابی خواندم که نکات
طنزپردازی فارسی بود از نوشته های دکتر حمیدرضا صدر، خیلی دوست داشتم.
از نکات این کتاب در اجراهایت هم استفاده میکنی؟
نه، در اجراهایم نه.من در اجرا به بداههپردازیهای خودم و چیزهایی که میبینم و میشنوم متکی هستم.
آخرین باری که دل کسی را شکستی کی بود؟
سامانگوران : من آدم دلبشکونی نیستم.تعریف از خود نباشد ولی علاقه ای هم به این کار ندارم.
مگر دیگران علاقه دارند که دل کسی را بشکنند؟
بله، این به ذات آدم برمیگردد.اگر یکبار دل کسی را بشکنی و دوباره تکرار کنی یعنی ذاتت خراب است.خداراشکر من
ذات خرابی ندارم.
خب آخرین باری که دلت را شکستند کی بود؟
کسی نمیتواند دل من را بشکند چون دل بزرگی دارم.
آخرین باری که کارتون دیدی، یادت هست؟ چه کارتونی دیدی؟
یک کارتون بود که اسمش یادم نمیآید ولی یک زنبور داشت با آدمها میجنگید.
آخرین باری که رفتی دکتر؟
سامانگوران : خیلی وقت است دکتر نرفتم.من سال گذشته سرما خوردم و رفتم درمانگاه که اتفاقاً موبایلم را هم آنجا
جا گذاشتم.البته امیدوارم چشم نخورم بیفتم سقط شوم! بیشتر مریضیهای من در ناحیه حنجره است.البته همین چند ساعت پیش هم
در راه قلبم تیر کشید و فکر کردم سکته کردم.بچهها میگویند رنگم کبود شده بود!
آخرین باری که ترسیدی، چه زمانی بود؟
در جاده کرمان بودم، نزدیک
بود با یک کامیون شاخ به شاخ شوم؛ کلی ترسیدم.
آخرین فیلمی که دیدی و از آن خیلی خوشت آمد، چه فیلمی بود؟
من فیلمبین حرفه ای نیستم اما به شدت سریالبین شدم.درحال حاضر شبها سریال «home land»را میبینم.
به چه ژانری در سینما علاقهمندی؟
من ژانر جنایی را خیلی دوست دارم.
آخرین باری که رفتی تئاتر؟ چه تئاتری بود و نظرت در باره آن چیست؟
سامانگوران : اسم کار را یادم نمیآید اما نرگس محمدی و کامران تفتی بازی میکردند.
با توجه به اینکه رضاگوران پسرعموی تو است و یکی از حرفهایهای تئاتر محسوب میشود چرا تو هیچ وقت روی صحنه تئاتر نرفتی؟
آخر رضا در این چندوقت بیشتر مشغول نوشتن نمایشنامه بوده و کمتر کار اجرا کرده.اما خب خیلی دوست دارم بازی
روی صحنه تئاتر را تجربه کنم.
آخرین مصاحبه ای که از یه آدم معروف خواندی کی بود و چه نکتهای داشت که برایت جالب بود؟
داشتم مجله شما را میخواندم اتفاقاً.(میخندد) پرونده محسن تنابنده را خیلی دوست داشتم.
نظرت درباره گریم محسن تنابنده در «شاهگوش» چیست؟
سامانگوران : گریمش که بینظیر است.البته من در گریم خیلی کار شهرام خلج را قبول دارم، طراحی آخرش در «خنده
بازار» را خیلی دوست داشتم ، گریم سلطانسلیمان.الان هم فکر کنم سر کار «معمایشاه» هستند.
آخرین باری که کادو خریدی برای چه کسی بود؟
برای برادر زادهام؛ عشق منه.فکر کنم در عمرم هرچی کادو خریدم برای برادرزادهام خریدم.
آخرین باری که ورزش کردی؟
سامانگوران : من ورزش را به صورت مداوم انجام میدادم اما یک چندوقتی است که کمی از فضای ورزش دور
شدم اما دوباره دارم باشگاه میروم.
چه ورزشی میکنی؟
فوتبال.
دوستان صمیمی فوتبالیات چه کسانی هستند؟
آرش برهانی که دوست صمیمی من است.مهدی رحمتی، فرهاد مجیدی و….
آخرین دروغی که گفتی؟
سامانگوران : پیش نمیآید که دروغ بگویم.آهان یادم آمد.دیروز آقای شریفینیا زنگ زد و گفت میآیی برویم تبریز، گفتم آره،
ولی الکی گفتم چون من شمالم الان! آخر رویم نمیشد که راستش را بگویم و بگویم که نمیآیم.
آخرین موسیقی که گوش دادی و لذت بردی؟
آلبوم بابک جهانبخش.دوستانم را بیچاره کردم اینقدر که در جاده این آلبوم را شنیدیم.
اما خب خیلیها معتقدند که این آلبوم ضعیف است و منتقدان زیادی دارد.
سامانگوران : نه بابا؛ به این حرفها توجهی نکنید.آلبومی که دوتا آهنگ خوب داشته باشد یعنی خوب است.
آخرین شعری که خواندی چی بود؟
از سهراب سپهری بود.
سیب سبز