خاطره بازی افشین یداللهی با یک شعر برنامه روز گذشته خندوانه ( یکشنبه ۱۸ مرداد ) با اجرای رامبد جوان همراه بود.در ابتدای برنامه کارمندان مترو در این قسمت حضور به عمل رسانده بودند که در همین راستا ، شادی این قسمت هم به کارکنان زحمتکش مترو و همینطور مسافرین آن تقدیم شد. سپس سپند […]
خاطره بازی افشین یداللهی با یک شعر
برنامه روز گذشته خندوانه ( یکشنبه ۱۸ مرداد ) با اجرای رامبد جوان همراه بود.
در ابتدای برنامه کارمندان مترو در این قسمت حضور به عمل رسانده بودند که در همین راستا ، شادی این
قسمت هم به کارکنان زحمتکش مترو و همینطور مسافرین آن تقدیم شد.
سپس سپند امیر سلیمانی به عنوان کمدین وارد برنامه شد.
او ابتدا از دو حس شادی و ترس خود از حضور در این برنامه گفت .
سپس خاطرهای را از زمان کودکیش و مغازه دار بداخلاق و گرانفروش محله شان روایت کرد و گفت: یک بار
که در کوچه بازی میکردیم توپمان اتفاقی به خانه یک فروشنده افتاد، زمانی که من برای تحویل آن به در
خانه او رفتم، او بایک چاقو و یک عرق گیر ظاهر شد و با حالت کارآگاهی گفت : من میدونم
این اتفاقات از کجا آب میخورد، فقط بگو از طرف چه کسی آمدی؟ و من که از این حرف ها
در سن ۵ سالگی تعجب کرده بودم گفتم نمیدونم و او توپ را با خشم پاره کرد.
بعد از این اتفاق دیگر جرات نکردیم در جلوی خانه او بازی کنیم و در خیابان مشغول بازی بودیم که
باز هم اتفاقی توپ ، شیشه مغازه وی را پایین آورد، و او یک راست به سمت من آمد و
پرسید: فقط بگو کی اجیرت کرده؟
او با حالت طنز گفت : از آن به بعد ما دیگر از ترس
حتی از جلوی خانه مان دورتر نمی رفتیم، تا اینکه روزی مشغول کارت بازی بودیم که یکی از اقوام ما
با ماشین آمد و از من خواست چند دقیقه پشت فرمان بنشینم تا او برگردد، هنگام بازی با فرمان یکدفعه
ماشین روی شیب شروع به حرکت کرد ومن که زیر صندلی افتاده بودم بعد از حرکت شدیدی که ماشین کرد،
ایستاد.
وقتی بیرون آمدم دیدم در حیاط همان خانهام و همان فروشنده با لیوان چایش جلوی من ایستاده.
بعد از اینکه مدتی به هم خیره بودیم ، هر دو فریاد زنان از ترس فرار کردیم و او که
همچنان فکر میکرد من واقعا کاره ای هستم به من گفت : درست نیست به خاطر یک برخورد در این
حد انتفام بگیری و از آن به بعد در خیابان با دیدن من میگفت سلام مرد و هیچ وقت باور
نکرد که من یک بچه ۵ سالهام.پس از سپند امیرسلیمانی کارمندان مترو به روی سن آمدند و خاطره ای از
مترو را تعریف کردند.
رامبد جوان در بخش بعدی با مقدمه ای راجع به حس درونی و چیزی که در وجود هرکس لازم است،
مثل شعر، از شاعر و روانپزشک معروف که او را با ترانههایش می شناسیم دعوت کرد به روی صحنه خندوانه
بیاید.
او میزبان دکتر افشین یداللهی بود.
در ابتدا رامبد جوان از حاضرین خواست تا چشم هایشان را ببندند تا افشین یداللهی آنها را به فضای دیگری
ببرد.
او ابتدا این شعر خاطره انگیز را برای تماشاگران خواند:
هر چی آرزوی خوبه مال تو / هرچی که خاطره
داریم مال من / اون روزای عاشقونه مال تو / این شبای بی قراری مال من..
بعد از آن نیز شعر مدار صفر درجه را خواند و آن را به خندوانه هدیه کرد:
وقتی گریبان عدم
با دست خلقت می درید / وقتی ابد چشم تو را پیش از ازل میآفرید / وقتی زمین ناز تو
را در آسمان ها می کشید / من عاشق چشمت شدم نه عقل بود و نه دلی / چیزی نمیدانم
از این دیوانگی و عاقلی..
بعد از آن افشین یداللهی گفت که از ۱۴ سالگی شعر می سروده است.
وی افزود: سرودن در خیلی از جاها اتفاق میافتد ، اما بخش اعظمی از آن هنگامی که پشت فرمانم رخ
میدهد ، حتی گاهی زیز دوش نیز شعر می گویم .
او با خنده گفت: البته به صرفه جویی در مصرف آب نیز حواسم هست.
افشین یداللهی در ادامه راجع به علت انحراف سلیقه اکثر مردم به سمت شعر و موسیقی که شاید در اصل
از هنر واقعی دور است گفت : عده زیادی هستند که چنین سبکی را می پسندند اما گاهی مساله این
نیست و موضوع به طرفداری کورکورانه برخی افراد برمیگردد که آن قدر روی کسی تعصب پیدا میکنند که هنوز آلبوم
او در نیامده در صفحات اجتماعی لایک کردن ها آغاز میشود ، بی آنکه ذره ای نگاه منتقدانه داشته باشند
، چرا که معتقدند حالا که وی در اکثر شهرها و برخی از کشورها توانسته سالن پرکند دیگر هیچ حرفی
ندارد.
این نگاه باعث میشود که حتی زمانی که نقد درستی برای آن هنرمند نوشته میشود با جملات کلیشه ای مثل:
شما در حدی نیستی که برای فلانی نظر دهید ، یا اصلا تو کی هستی که این را میگویی ؟
برو به کارت برس و این ها ، مورد توهین قرار گیرد.
آن هنرمند در این جا مسئول است که به طرفدارانش بگوید: من این را برای خودم نمی پذیرم که اینگونه
به یک نقد توهین کنید.
اما در بعضی از موارد خود هنرمند هم به این اتفاق دامن می زند و
مثلا می گوید که دوستان ، افراد حقیر را بیخود بزرگ نکنید ! به نظرم این اصلا در شان یک
هنرمند نیست که کسی را اینگونه معرفی کند.
در ادامه افشین یداللهی گفت: با بالا رفتن لایک ها فرد احساس اسطوره بودن میکند ، سپس برای شاد کردن
دل مردم در بیرون از استودیو قرار شد برای حدود ۳۰ نفر در مطبش شعر بخواند.
وی همچنین اعلام کرد که در فضای مجازی برای جا انداختن فرهنگ نقد و نقدپذیری صفحه ای با عنوان ضد
ضرب ایجاد کرده اند که فارغ از هر گونه تعصب خاص در آن جا نقد گذاشته میشود.
سیمرغ