چه استدلالی؟!بگوییم از گذشته نگو چون ما آن زمان به دنیا نبودیم؟ بعدش هم وانمود کنیم جایگاه نداریم و همدیگر را به طفولیت حواله بدهیم؟ پس چرا دفتر و کتاب و مجله ورق زدیم و خواندیم؟
بعد از مصاحبه حامد بهداد با یک برنامه اینترنتی و صحبت های صریح و جنجالی اش که گفته بود : زمانیکه محمدعلی فردین و بهروز وثوقی ممنوع الکار بوده اند لقب “آقای بازیگر” به عزت الله انتظامی داده شده و این نامردی است. این صحبت باعث شد که پرویز پرستویی بازیگر مشهور سینما نسبت به این سخنان واکنش نشان دهد و در ادامه نیز پاسخ حامد بهداد به پرویز پرستویی را خواهید خواند .
پرویز پرستویی با نوشت :
“لقب آقای بازیگر را فردین و بهروز وثوقی هم قبول داشتند / حامد بهداد و بنده در جایگاهی نیستیم که برای استاد انتظامی تعیین تکلیف کنیم”
بعد از پاسخ پرویز پرستویی ، حامد بهداد نیز به سخنان وی واکنش نشان داد که در ادامه پاسخ حامد بهداد به پرویز پرستویی را خواهید خواند .
پاسخ حامد بهداد به پرویز پرستویی
حامد بهداد: چه استدلالی؟!بگوییم از گذشته نگو چون ما آن زمان به دنیا نبودیم؟ بعدش هم وانمود کنیم جایگاه نداریم و همدیگر را به طفولیت حواله بدهیم؟ پس چرا دفتر و کتاب و مجله ورق زدیم و خواندیم؟ چرا به تاریخ مراجعه میکنیم؟
وگرنه در فرهنگ پدرسالار که رستم سهرابکُش است، تکلیف روشن است.جایگاه کجا بود؟
راستش ما شبیه هم نیستیم. بین ما فرق است. ما را با هم جمع نبند.
شما کجا و ما کجا؟ تو بلد راهى و میشناسندت.احترامت را دارند. متواضعى.
همه حظ میکنند. جایگاه دارى.
فرق است بین ما. پس لطفا ما را با هم جمع نبند پرویز جانم!
من آن حس قرابتى را که به محضر استاد دارى خوب میدانم چیست.بعد از ایشان، تو بزرگ سینماییی و حالا که این طور است خودت بگو. این جورى مقبولتر است، چون مردم از شماها باور میکنند.
بگو آن موقع که شازده قجرها و ارامنه محترم، سینما را به سرزمین ما آوردند و مردم فیلم هندى و مصری و آمریکایی میدیدند و سینماى ملّى هنوز جان نداشت و زحمتهاى متقدّمان بىاقبال مانده بود و «دختر لُر» را به خاطر بازى در فیلم کشتند، این فردین بود که جمعیت را کشاند به سینماها.
حالا آدم می فهمه که فردین و بهروز یعنى چه
جالب است که امسال، سالِ حمایت از کالاى ایرانی هم هست و حالا آدم می فهمه که فردین و بهروز یعنى چه. پای فیلم هندى و آمریکایی را که باز کنند یک تماشاگر هم نمیرود سینما فیلمهاى دروغى ما را تماشا کند. سندى که برایش اُسکار داریم اما همین مردم روزگارى که همه جور فیلمى آزاد بود، خودشان را در فردین دیدند و آن قدر به عشقش رفتند به سینما، تا که فیلم ایرانى دیدن شد فرهنگ. هنوزخبرى هم از هیچ گاو و قیصرى نبود. کجا فردین، آن موقع انتظامی را «آقاى بازیگر» میدانست؟ کجا بهروز وثوقى همچو چیزى را قبول داشت؟
من از تحریف این تاریخ خجالت میکشم. چهطور میشود این را گفت؟
مگر جایگاهى داشته باشیم وگرنه حقیقت محتاج صندلى نیست.
خب برویم بپرسیم.
خیلىها هنوز زندهاند. بهروز و ناصر که هستند.
بپرسیم: جناب وثوقى، آیا شما استاد انتظامى را «آقاى بازیگر» میدانستید یا مىگفتید؟ یا جناب چنگیز جلیلوند، شما که همیشه صداى فردین بودید هیچ آیا از زندهیاد فردین و خانوادهاش، چیزى مبنى بر «آقاى بازیگر» بودن استاد انتظامى شنیدهاید؟
همین دیروز آقاى گلمکانى گفت عنوانِ «آقاى بازیگر» نام کتابش در بیست سال پیش است.
خب این که شد وقتى ما دنیا آمده بودیم. پس مشکل چیست؟
مشکل این است که فردین محترم است انتظامى نه؟
یا مثلا من بهروز را دوست دارم انتظامى را نه؟ براى من چه تفاوتی دارد؟ همه ایشان بزرگند و عشقاند و یاد گرفتیم ازشان.
استاد عزت الله انتظامی بازیگر برحق سینمای ایران است
پرویز جان!
استاد عزت الله انتظامی بازیگر برحق سینمای ایران است و همه طلبه و مدیونیم. اما وقتی زمانه فرصت بقیه هنرمندها را میسوزاند و ما سکوت می کنیم مشکل پیش می آید. مشکل این القاب و تاریخ جعلی است.
چرا ۸۸ گفتی حالم بد است؟ چرا فکر کردی دروغ شنیدی؟
چرا توی برنامه جیرانی از سلب حق اعتراض مردم که به جرم گرسنگی ناسازا شنیدند گقتی حالم بد است؟
و چرا ممکن است این فکر را بکنی که ما می توانیم از شنیدن دروغ و نداشتن حق اظهار نظر حالمان خوب باشد.؟ قصه اب پاشی باغچه از دست رفته فروزان را خواندی؟ داستان تشییع جنازه اش را شنیدی؟ قصه هتک حرمت ناتمام به فردین و آب دهان به صورت اش انداختن در فرودگاه مهرآباد را می دانی؟ تشییع جنازه اش یادت هست.
قضیه پدر و مادر بهروز وثوقی را خبر داری؟
بغضش را در مجلس ختم علی تابش دید؟
اینکه سی سال نگذاشتند کار کند خودت طاقتش را داری؟ تو بودی دق نمی کردی؟
قضیه پدر و مادر بهروز وثوقی را خبر داری؟
نشد حتی پیش از مرگ با بهروز خداحافظی کنند. پای صحبت های پوری بنای نشستی؟
حرف های ناصر را شنیدی؟ این ها جرمشان چه بود؟ چون بازیگر بودند؟ همین؟ فقط حق دارند بمیرند؟
راهی دیگری نبوده؟ نمی شد این ها هم باشند و ما هم باشیم؟ در جشن صد سال سینمای ایران این ها کجا بودند؟ گریه ام می گیرد.
آن وقت امید داری حرف هایی که شنیدی من نبوده باشم؟
لطف کردی اما بگویم: در زمانه ای که هنرمندان پیش از انقلاب ممنوع الکار و خانه نشین و در هجرت بودند هرگونه بودن ما نامردی نبود، جنایت بود! به جای اینکه بر سردر موزه سینما مجسمه فردین و بهروز را بسازیم نشستیم برای یک عزیز دیگر کسوت بیشتر و بیشتر نوشتیم. فراموشی رتبه و مسیری که فردین و بهروز و هم نسل هایشان هموار کردند تا رسید به امروز، کم از دروغ نیست بزرگوار. انتهای نامه را جبرا جمع می بندم:
پرویز جانم. دوست و بردار هنرمندم
گاهی بیندیشیم این خشکسالی که می آید
شاید از غرامت دروغ ماست
به تاریخ سالروز عزیمت سلطان قلب ها
گردآوری گروه فرهنگی نیک صالحی – سینمادیلی