محمد در سریال «تنهایی لیلا» تازه ترین نقش بهروز شعیبی است که به وضوح از خصوصیات سیدرضا در « طلا و مس» وام گرفته؛ به همین بهانه همه نقش های تکراری این بازیگر را بررسی کرده ایم. سریال «تنهایی لیلا» چند مشخصه قابل توجه دارد؛ یکی از آن ها شمایل آشنای کاراکتر «آقامحمد» با بازی […]
محمد در سریال «تنهایی لیلا» تازه ترین نقش بهروز شعیبی است که به وضوح از خصوصیات سیدرضا در « طلا و
مس» وام گرفته؛ به همین بهانه همه نقش های تکراری این بازیگر را بررسی کرده ایم.
سریال «تنهایی لیلا» چند مشخصه قابل توجه دارد؛ یکی از آن ها شمایل آشنای کاراکتر «آقامحمد» با بازی بهروز شعیبی است.
می توان از لطیفی این سوال را پرسید که چرا یک کاراکتر آشنا را نعل به نعل در سریالش تکرار
کرده؟ بعد از آن باید از خود شعیبی سوال کرد چرا نقش هایی که بازی می کند همه شبیه هم
هستند؟ نقش متفاوت به او پیشنهاد نمی شود یا علاقه و استعدادش همین اندازه است؟
سیدرضای «طلا و مس»
که گُل کرد و نام بهروز شعیبی را سر زبان ها انداخت، خیلی ها منتظر یک استعداد ویژه بودند.
این اتفاق رخ نداد و در نقش های بعد بخش یا بخش هایی از آن نقش شد و حالا اوج
این تکرار را در «تنهایی لیلا» شاهد هستیم.
در این گزارش کارنامه بازیگری شعیبی بعد از «طلا و مس» را مرور کرده ایم؛ در اتفاقی عجیب ویژگی های
ظاهری و درونی نقش ها به وضوح به سیدرضا تنه می زند.
گریم
بهروز شعیبی در «تنهایی لیلا» مجددا همان گریم همیشگی خودش را حفظ کرده.
موها و ریش نسبتا بلند و آشفته با همان عینک دور مشکی معروف؛ گریمی که بیشتر شکل و شمایل یک
بچه مثبت، آدم خوب یا فردی بسیار ساده و بی آلایش را نمایش می دهد.
اگر به عکس های او در فیلم ها یا پشت صحنه کارهایش نگاهی بیندازید دقیقا او را با همین شکل
و شمایل می بیند.
یعنی شعیبی برای تبدیل شدن به محمد، هیچ تغییری نکرده.
• اولین بار در «طلا و مس» بود که با گریم یک طلبه ساده به میدان آمد و با همین
شکل و قیافه سیدرضا به مردم معرفی شد؛ ریش بلند، عینک و موهایی که به نسبت بلندتر از حد یک
روحانی معمولی است و تا حدی پیشانی اش را می پوشاند.
قبل از این فیلم کسی آنطور که باید چهره او را نمی شناخت و درواقع با این گریم و این
نقش، توی ذهن ها جا افتاد.
• همین چهره ای که الان در «تنهایی لیلا» و نقش محمد از بهروز شعیبی می بینید یا همین گریم،
دقیقا در فیلم «گزارش یک جشن» هم دیده می شد.
درواقع اگر تصویری از این فیلم را کنار تصویر «تنهایی لیلا» قرار دهید بعید است متوجه شوید هرکدام متعلق به
کدام فیلم یا سریال است.
موها و ریش های بلند و مشکی و عینک کاملا شبیه آن باعث شده تا کمترین تفاوتی احساس نشود.
• گریم شعیبی برای نقش رضا در «مهمان داریم» بیشتر شبیه «طلا و مس» بود.
موهای کوتاه که حالا به خاطر شیمیایی شدن تاحدی ریخته و همان ریش و البته بدون عینک.
خب می شود گفت اینجا یک مقدار تفاوت وجود دارد اما در تصویری که از جوانی او در خاطره پدرش
می بینیم همان گریمی را دارد که شعیبی در کارهای قبلی داشت، یعنی می شود گفت اصل و اساس گریم
ها یکی است؛ همان گریم بچه مثبت و ساده.
• شعیبی سال گذشته در فیلم «نامه های خیس» مرجان اشرفی زاده هم دقیقا با همین گریم «تنهایی لیلا» ظاهر
شده بود.
بازهم موها و ریش های بلند و آشفته مشکی با عینک؛ آن هم بدون کمترین تفاوت.
جالب اینجاست که در این فیلم، شعیبی نقش یک راننده را دارد که مثل پیک، وسیله جا به جا می
کند و اصلا نیازی نبوده که چنین گریمی داشته باشد.
• در «کلاس سوم ب» باز هم شعیبی همان گریم همیشگی را دارد با این تفاوت که یک مقدار موهایش
را کوتاهتر از قبل کرده.
احتمالا به دلیل اینکه نقش معلم یک روستا را به او داده اند نمی توانسته با موهای بلند و ظاهری
آشفته ظاهر شود.
اندازه ریش و عینک دور مشکی هم که به عنوان جزو لاینفک شعیبی، در فیلم وجود دارد.
البته اینجا ظاهرش کاملا متناسب یک معلم است.
• تنها جایی که شعیبی با شکل و شمایلی متفاوت ظاهر شده، سریال «مهرآباد» شبکه پنج است که این شب
ها از شبکه آی فیلم هم پخش می شود.
او در این سریال، فقط موهای بلندش را حفظ کرده اما از ریش و عینک خبری نیست.
ریش هایش را از ته تراشیده و فقط یک سبیل دارد.
حتی موهایش هم به نسبت فرتر از گریم هایش در کارهای قبلی است.
خصوصیات رفتاری کاراکتر
آقا محمد سریال «تنهایی لیلا» را می توان شمایلی کامل از نقش های مثبت بهروز شعیبی دانست.
او پیش از این رگه های پررنگی از نقش محمد را به نمایش گذاشته بود؛ ولی حالا وجوه مذهبی و
مثبتش به اوج رسیده.
یعنی اگر در «طلا و مس» به راحتی با کاراکترهای زنِ رو به رو مراوده داشت، این بار در قالبی
فرو رفته که حتی بیم لرزش ایمان دارد.
تولیت یک امامزاده هم هست و کارش تربیت مذهبی کودکان.
برای این است که می گوییم «تنهایی لیلا» اوج تکرار نقش های پیش است.
جزئیاتش را در زیر مرور کرده ایم.
• بهروز شعیبی در فیلم «طلا و مس» برای مخاطبان عام شناخته شده و با نقش سیدرضا نام خود را
سر زبان ها انداخت.
شعیبی به خوبی از پس ریزه کاری های نقش برآمد و استیصال یک روحانی که در شرایط خاص بیماری همسر
و کلاس های استاد اخلاق گیر کرده بود، تصویر کرد.
اگر بخواهیم برای این بازیگر نموداری ترسیم کنیم، نقش سیدرضا در راس بالای کارنامه است و بقیه تکرار آن.
نقش محمد «تنهایی لیلا» تقلیدی واضح و به بار نشسته از سیدرضا است.
• بهروز شعیبی پیش از این در «آژانس شیشه ای» نقشی کوتاه برای ابراهیم حاتمی کیا بازی کرده بود.
این همکاری سال ۸۹ در «گزارش یک جشن» تکرار شد.
داستان فیلم حاتمی کیا در یک موسسه ازدواج می گذرد اما نشانه های قابل لمسی از اتفاقات سال ۸۸ را
می توان در آن ردیابی کرد.
به اقتضای داستان، تفکرات مختلف در این فیلم توفیقی وجود دارند اما شعیبی این بار هم از قالب همیشگی خارج
نشد و یکی از نقش های مثبت فیلم را بر عهده داشت.
• «مهمان داریم» از نظر چهره ظاهری برای شعیبی متفاوت از دیگر نقش ها است اما از نظر ویژگی رفتاری
در طول «طلا و مس» تعریف می شود.
او عهده دار نقش رضا جانباز شیمیایی است که در آسایشگاه بستری شده.
طبعا به خاطر ویژگی نقش، آدمی به شدت مثبت است و به دلیل شرایطی که داشته موی سر و صورتش
کم پشت تر از رضای «طلا و مس» شده.
هرچند در نماهای مربوط به دوران پیش از شیمیایی شدن، شمایل همیشگی و مشابه «طلا و مس» را دارد.
• سریال «مهرآباد» که این روزها از شبکه آی فیلم در حال بازپخش است می توانست فرصتی برای نمایش وَر
دیگر بازیگری بهروز شعیبی باشد.
این اتفاق اما فقط در شکل ظاهری اش رخ داد؛ این جا ته ریش و سبیل دارد و از مو
و ریش بلند خبری نیست.
شعیبی ایفاگر نقش طاهر است که بعد از یک تصادف، با وسوسه دیگران حاضر می شود پولی از راننده ضارب
قبول کند در نهایت اما وجه خاکستری کاراکتر به سمت سفیدی می رود.
• بهروز شعیبی بعد از «طلا و مس» در دو فیلم تلویزیونی «کلاس سوم ب» و «نامه های خیس» بازی
کرد.
در اولی نقش معلمی را داشت که در روستایی دورافتاده تدریس می کرد.
در دومی هم ایفاگر نقش یک راننده تاکسی بود.
شخصیت شعیبی در هر دو فیلم تحت تاثیر خصوصیات کاراکتر سیدرضای «طلا و مس» قرار داشت؛ آدمی نجیب و مثبت.
حتی شمایل ظاهری اش هم تفاوت چندانی با آن نقش ندارد.
کارگردانی
بهروز شعیبی برخلاف بازی های یکنواخت، در کارگردانی سعی کرده کارنامه ای متنوع داشته باشد.
البته منظور از تنوع، تکنیک کارگردانی است نه فیلمنامه هایی که برای تصویرکردن انتخاب می کند.
به خوب و بدش کاری نداریم؛ آن چه مشخص است این که شعیبی به مضمونی خاص علاقه دارد که ملهم
از درونیات خودش است.
اوج آن را در سریال موفق «پرده نشین» می توان جست و جو کرد؛ سریالی که به خوبی روایتی جدید
از زندگی روحانیت را به تصویر کشید؛ بدون شعار و توضیحات اضافه.
او در «دهلیز» دست به انتخاب جسورانه ای زد و رضا عطاران را در نقش جدی به کار گرفت.
داستانش هم درباره گذشت بود.
فیلم اول او در سینما یعنی «باغ آلوچه» یکی از تولیدات خوب حوزه سینمای کودک است که بخش عمده ای
از موفقیتش به خاطر تسلط شعیبی در بازی گرفتن از بازیگران خردسال است.
بهروز شعیبی در ساخت تله فیلم هم موفق عمل کرده؛ بال های خوشبختی، جامانده، پیش خواهدآمد، جایی برای بودن،
روزهای آخر اسفند و…
از جمله تله های موفق او هستند.
روزنامه هفت صبح