
مهران مدیری کارگردان , باز هم نمیخواست که دل مرا بشکند. بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت.
مهران مدیری کارگردان
مهران مدیری کارگردان و بازیگر کشورمان در یادداشتی دربارهی خسرو شکیبایی نوشته است که او قرار بود
در سریالهای پاورچین و مرد هزار چهره بازی کند.
مهران مدیری و خسرو شکیبایی
متن این یادداشت به این شرح است: از روزی که او را شناختم و از اولین باری که او را
دیدم، حالش خوب نبود.
اصولا هیچ وقت حالش خوب نبود.
منظورم بدحالی جسمانیاش نیست.
احساس خوشبختی درونی نداشت.
از آن آدمهایی بود که ذات اندوه را در خود داشت.
این در صدایش بود.
در لحن گفتارش بود.
در چشمانش بود و در حرکت دستانش.
شاید با همین اندوه درون، احساس شادی داشت و با همین دلمشغولیهای درون، خودش را زنده نگه میداشت.
دوست داشت تنها باشد.
دوست داشت خلوت باشد دیگران را به خود راه نمیداد، هرگز نفهمیدم چه چیزی خوشحالش میکند و چه زمانی حالش
خوب است…
برای بازی در «پاورچین» به او تلفن زدم.
رفتم خانهاش و نشستیم به درد دل.
در همه جای خانه بود.
مجسمهاش، عکسهایش، نقاشیهایی که از چهرهی او کشیده بودند، جوایزی که گرفته بود.
تصویر آدمهای مهمی که با او کار کرده بودند و نقطهی درخشان کارنامهاش، «هامون».
همه جا پر از او بود و او غمگین.
مثل کودکی بود که توسط خداوند تنبیه شده باشد.
یک بغض نهفته که در گلوی او بود و نمیدانم چرا.
گفت که میآید و در پاورچین بازی میکند.
فردا به محل فیلمبرداری ما آمد و حرف زدیم.
میدانستم که نمیآید.
حوصله نداشت.
حقیقت را نمیگفت که دل مرا نشکند.
حوصله نداشت و رفت.
چند سال گذشت.
برای بازی در «مرد هزار چهره» به او تلفن زدم و در یک روز برفی دوباره به محل فیلمبرداری ما
آمد.
غمگینتر، شکستهتر و بیحوصلهتر…
باز هم میدانستم که نمیآید.
با هم حرف زدیم.
حوصله نداشت.
باز هم نمیخواست که دل مرا بشکند.
بهانه آورد و باز هم حوصله نداشت و رفت.
نزدیک درب خروجی برگشت، مرا بوسید و گفت: من همیشه یک بازی به تو بدهکارم، و رفت، برای همیشه رفت.
مهران مدیری
گردآوری گروه فرهنگی نیک صالحی