
حق الناس با توبه بخشیده نمیشود. بنابراین باید علاوه بر طلب بخشش، حقوق افراد را نیز به طور کامل جبران یا پرداخت نمود. مهمترین معنی حقالناس حقوق مردم بر یکدیگر است. حقوقی که شامل حفظ جان و مال و آبروی افراد میشود.
مهمترین معنی حقالناس حقوق مردم بر یکدیگر است. حقوقی که شامل حفظ جان و مال و آبروی افراد میشود. برخلاف حق الله که در بسیاری از موارد توبه کردن موجب بخشودگی فعل ضایع شدن آن میشود، حق الناس با توبه بخشیده نمیشود. حال آن که حقالله به عنوان حقوق خداوند بر بندگان خود تعریف میشود. در عمل بخش قابل توجهی از تکالیف لازم دینی از جنبهی حق الله برخوردارند. البته برخی از آنها از جنبههای مرتبط با حق الناس نیز برخوردار هستند. برخی از این حقوق واجب بوده و برخی دیگر از آنها نیز مستحب هستند. به این ترتیب در صورت ضایع کردن حقوق واجب، در بسیاری از موارد علاوه بر توبه، جبران و ادای این حقوق نیز لازم است. به عنوان مثال میتوان به قضای نمازهای واجب یا بازگرداندن اموال تصاحب شدهی مردم به آنها اشاره کرد.
حق الناس در قرآن
حق الناس به حقوقی گفته میشود که انسانها نسبت به یکدیگر دارند؛ این حقوق تنها به مسائل مالی محدود نمیشود، بلکه جان، آبرو، شخصیت، اسرار و سایر جنبههای مرتبط با اعضای جامعه را نیز شامل میشود. در مقابل، حقالله حقوقی است که انسان باید نسبت به خداوند رعایت کند، مانند انجام عبادات. اما در اسلام و به ویژه در قرآن، رعایت حق الناس اهمیت ویژهای دارد و حتی در بسیاری از موارد بر حقالله مقدم دانسته شده است.
برخلاف حق الله که در بسیاری از موارد توبه کردن موجب بخشودگی فعل ضایع شدن آن میشود، حق الناس با توبه بخشیده نمیشود. بنابراین باید علاوه بر طلب بخشش، حقوق افراد را نیز به طور کامل جبران یا پرداخت نمود. همچنین اگر صاحب حق ضایع شده فرد خاطی را حلال کند، حق الناس ادا خواهد گردید. اگر بخواهیم بدانیم که اهمیت حق الناس چیست و چه ارزشی نزد خداوند دارد کافی است به این موضوع اشاره کنیم که طولانیترین آیه قرآن یعنی آیه ۲۸۲ سوره بقره به مطرح کردن حق الناس اختصاص دارد.
احکام حقالناس
یَا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذَا تَدَایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلَىٰ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوهُ ۚ وَلْیَکْتُبْ بَیْنَکُمْ کَاتِبٌ بِالْعَدْلِ ۚ وَلَا یَأْبَ کَاتِبٌ أَنْ یَکْتُبَ کَمَا عَلَّمَهُ اللَّهُ ۚ فَلْیَکْتُبْ وَلْیُمْلِلِ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ وَلْیَتَّقِ اللَّهَ رَبَّهُ وَلَا یَبْخَسْ مِنْهُ شَیْئًا ۚ فَإِنْ کَانَ الَّذِی عَلَیْهِ الْحَقُّ سَفِیهًا أَوْ ضَعِیفًا أَوْ لَا یَسْتَطِیعُ أَنْ یُمِلَّ هُوَ فَلْیُمْلِلْ وَلِیُّهُ بِالْعَدْلِ ۚ وَاسْتَشْهِدُوا شَهِیدَیْنِ مِنْ رِجَالِکُمْ ۖ فَإِنْ لَمْ یَکُونَا رَجُلَیْنِ فَرَجُلٌ وَامْرَأَتَانِ مِمَّنْ تَرْضَوْنَ مِنَ الشُّهَدَاءِ أَنْ تَضِلَّ إِحْدَاهُمَا فَتُذَکِّرَ إِحْدَاهُمَا الْأُخْرَىٰ ۚ وَلَا یَأْبَ الشُّهَدَاءُ إِذَا مَا دُعُوا ۚ وَلَا تَسْأَمُوا أَنْ تَکْتُبُوهُ صَغِیرًا أَوْ کَبِیرًا إِلَىٰ أَجَلِهِ ۚ ذَٰلِکُمْ أَقْسَطُ عِنْدَ اللَّهِ وَأَقْوَمُ لِلشَّهَادَهِ وَأَدْنَىٰ أَلَّا تَرْتَابُوا ۖ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجَارَهً حَاضِرَهً تُدِیرُونَهَا بَیْنَکُمْ فَلَیْسَ عَلَیْکُمْ جُنَاحٌ أَلَّا تَکْتُبُوهَا ۗ وَأَشْهِدُوا إِذَا تَبَایَعْتُمْ ۚ وَلَا یُضَارَّ کَاتِبٌ وَلَا شَهِیدٌ ۚ وَإِنْ تَفْعَلُوا فَإِنَّهُ فُسُوقٌ بِکُمْ ۗ وَاتَّقُوا اللَّهَ ۖ وَیُعَلِّمُکُمُ اللَّهُ ۗ وَاللَّهُ بِکُلِّ شَیْءٍ عَلِیمٌ
ای اهل ایمان، چون به قرض و نسیه معامله کنید تا زمانی معیّن، سند و نوشته در میان باشد، و بایست نویسنده درستکاری معامله میان شما را بنویسد، و نباید کاتب از نوشتن خودداری کند، که خدا به وی نوشتن آموخته پس باید بنویسد، و مدیون باید مطالب را املاء کند، و از خدا بترسد و از آنچه مقرّر شده چیزی نکاهد، و اگر مدیون سفیه یا ناتوان (صغیر) است و صلاحیّت املا ندارد ولیّ او به عدل و درستی املا کند و دو تن از مردان خود (از مسلمانان عادل) گواه آرید، و اگر دو مرد نیابید یک مرد و دو زن، از هر که (به عدالت) قبول دارید گواه گیرید تا اگر یک نفر از آن دو زن فراموش کند دیگری به خاطرش آورد، و هرگاه شهود را (به محکمه) بخوانند امتناع از رفتن نکنند، و در نوشتن آن تا تاریخ معیّن مسامحه نکنید چه معامله کوچک و چه بزرگ باشد. این عادلانهتر است نزد خدا و محکمتر برای شهادت و نزدیکتر به اینکه شکّ و ریبی در معامله پیش نیاید (که موجب نزاع شود) مگر آنکه معامله نقد حاضر باشد که دست به دست میان شما برود، در این صورت باکی نیست که ننویسید، و گواه گیرید هرگاه معامله کنید، و نبایست به نویسنده و گواه ضرری رسد (و بیاجر مانند)، و اگر چنین کنید نافرمانی کردهاید. و از خدا بترسید و خداوند هم به شما تعلیم مصالح امور میکند و خدا به همه چیز داناست.
حَقُّالناس یا حقوق عباد
حَقُّالناس یا حقوق عباد به حقوق مردم برعهده انسان اشاره دارد. حق الناس در مقابل حقالله است که به حقوق خدا بر ذمه بندگان میپردازد. حقالناس به حقوق مالی اختصاص ندارد و جان و آبروی افراد را نیز دربرمیگیرد. حقالناس را به دو قسم محض مانند جان و مال مردم و غیر محض مانند سرقت و قذف که دو جنبه حقالناس و حقالله را همزمان دارد، تقسیم کردهاند.
امام سجاد(ع) در رساله حقوق، بیش از پنجاه حق و تکلیف را که برعهده انسان است ذکر کرده است. در احادیث، بودن حق الناس بر ذمه انسان را باعث مستجاب نشدن دعا دانستهاند.
حقالناس با توبه و شهادت در راه خدا بخشیده نمیشود بلکه باید جبران شود یا صاحبحق آن را ببخشد. در احکام قضایی دین اسلام، میان حقالناس و حقالله تفاوتهایی وجود دارد؛ مثلا اجرای حکم در حقالناس به درخواست صاحبحق نیاز دارد؛ ولی در حقالله مشروط به مطالبه کسی نیست و اینکه حقالناس مبتنی بر دقت و احتیاط است؛ ولی حقالله مبتنی بر آسانگیری و تخفیف.
موارد حق الناس چیست؟
عدهای از فقهایی که بر مباحث مربوط به حقوق نیز اشراف داشتهاند، توانستهاند تا حدودی حق الناس را از حق الله تفکیک کنند. بر اساس نظریات آنها میتوان حقوقی که بر دوش مردم قرار دارد را به سه دستهی مجزا تقسمبندی کرد.
دستهی نخست با نام حقالناس محض شناخته میشود. حقوقی که به طور کامل از حق الله تفکیک شده است و تنها به مردم تعلق دارد. این دسته از حقوق مواردی نظیر رعایت جان و مال مردم را در بر میگیرد.
دستهی دوم این حقوق با عنوان حقالله محض نام گذاری شدهاند. این دسته از حقوق مواردی مانند نماز و روزه را شامل میشود. در مجموع هر آنچه که به عنوان واجبات دینی شناخته میشود را میتوان در ردیف حق الله محض طبقه بندی کرد. البته تعدادی از آنها نیز به دستهبندی بعدی تعلق دارند.
دستهی سوم حقوق قرار گرفته بر دوش مردم را حقوقی در بر میگیرد که که جنبههای مربوط به حقالله و حقالناس را به طور همزمان در دل خود جای دادهاند. به عنوان مثالی برای این دسته از حقوق میتوان به مواردی نظیر خمس و زکات اشاره کرد.
حال شاید این پرسش مطرح شود که در دوران کودکی و پیش از زمان رسیدن به سن بلوغ حکم حق الناس چیست؟ در پاسخ به این پرسش باید گفت که اگر شخصی در کودکی ضرری به دیگران وارد کرده باشد، مدیون و ضامن است. به این معنی که اگر مالی را غصب کرده یا آن را سرقت کرده باشد، در صورت موجود بودن مال مذکور باید آن را به صاحب مال باز گرداند. اگر هم مال غصب یا سرقت شده موجود نباشد باید به هر طریق ممکن نبود آن را جبران مافات کرد یا این که رضایت صاحب حق را به دست آورد و از او طلب حلالیت نمود.
مصادیق حق الناس در قرآن
در قرآن کریم، آیات متعددی به رعایت حقوق مردم و اهمیت حق الناس اشاره دارند. برخی از مهمترین این آیات عبارتند از:
سوره نساء، آیه ۲۹:
«یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ إِلَّا أَنْ تَکُونَ تِجارَهً عَنْ تَرَاضٍ مِنْکُمْ»
(ای کسانی که ایمان آوردهاید! اموال یکدیگر را به ناحق نخورید، مگر اینکه معاملهای با رضایت طرفین باشد).
سوره مطففین:
در این سوره، کمفروشی و تضییع حقوق مردم در معاملات به شدت نهی شده است.
سوره حجرات و سوره همزه:
این سورهها نیز به رعایت حرمت و آبروی دیگران و دوری از غیبت، تهمت و تمسخر تأکید دارند.
سوره بقره، آیه ۲۸۲:
این آیه به رعایت امانت و ثبت معاملات مالی برای جلوگیری از تضییع حق دیگران اشاره دارد.
اهمیت و آثار رعایت نکردن حق الناس
در آموزههای اسلامی و بر اساس روایات، حق الناس از چنان اهمیتی برخوردار است که حتی با توبه و انجام عبادات بزرگ مانند شهادت نیز بخشیده نمیشود، مگر اینکه صاحب حق، رضایت دهد یا حق او جبران شود. امام علی (ع) میفرماید:
«خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و کسی که حقوق بندگان را رعایت کند حقوق خدا را نیز رعایت خواهد کرد.»
در روایات آمده است که اگر کسی حقی از مردم بر گردن داشته باشد، حتی با اعمال صالح و عبادات فراوان، این گناه بخشیده نمیشود تا زمانی که حق مردم ادا یا رضایت آنان جلب شود.
مصادیق حق الناس
- حق الناس تنها به مال محدود نیست و موارد زیر را نیز شامل میشود:
- مال (دزدی، کمفروشی، ربا، رشوه، تصرف غیرمجاز)
- جان (آسیب زدن یا تهدید به جان دیگران)
- آبرو (غیبت، تهمت، افشای اسرار)
- فرصتهای اجتماعی (مانع شدن از بهرهمندی دیگران از حقوقشان، مانند پارتیبازی در استخدام)
- احترام به شخصیت و کرامت انسانی
ویژگی | حق الناس | حق الله |
---|---|---|
موضوع | حقوق مردم (مال، جان، آبرو و…) | حقوق خداوند (عبادات، واجبات) |
نحوه بخشش | فقط با جبران یا رضایت صاحب حق | با توبه و طلب بخشش از خداوند |
اهمیت در روایات | بر حق الله مقدم دانسته شده | اهمیت دارد اما مقدم بر حق الناس نیست |
جمعبندی
حق الناس در قرآن و آموزههای اسلامی جایگاهی بسیار مهم و گسترده دارد و رعایت آن شرط اساسی دینداری و سلامت اجتماعی است. هیچ عبادتی جای جبران تضییع حق مردم را نمیگیرد و خداوند حتی از بالاترین عبادات نیز ممکن است بگذرد، اما از حق الناس نمیگذرد مگر اینکه صاحب حق راضی شود.