در هر صورت فقط پناه بردن بخدا از شرّ آنها مصون میدارد.آن که به سوی افکار پست و پلیدی دعوت
می کندشیطان است.
که به آن وسوسه می گوییم.
در فرهنگ اسلامی دشمنی و نبرد شیطان و انسان پذیرفته شده است ، نبرد همه جانبه ، نبردی که در
تمام حیات انسان ادامه دارد، او اگر بتواند به صورت سری به زوایای مختلف زندگی بشر دست اندازی می کند
و در هیچ کاری او را رها نمی کند ،در تفکر و اندیشه انسان تصرف می کند، تاپرونده حیات انسان
بسته شود، سپس با اوست تا او را روانه آتش جهنم نماید و آخرین طعنه خود را بزند.
و گفته می شود شیطان به کم ترین شکست انسان هم راضی می شود و برای آن تلاش می نماید،
گرچه به حداقل توقف نمی کند و می رود تا او را تا آخرین درجه به خاری و خفت بکشاند.
لذا در هر نبرد و مبارزه شناخت راه های نفوذ دشمن، و شناخت مسیر های حملات احتمالی دشمن، لازم است.
وهم چنین شناخت اهداف دشمن امر اساسی است؛ و لذا باید دید از نظر قرآن و احادیث این مسیرها کدام
است، و چگونه شیطان به این اهداف می رسد، دشمن از چه را ه های وارد می شود، و چگونه
آن هارا باید بست .
انواع افکار و خیالات انسانی افکار و خیالاتی که در سر انسان می گذرد را می توان به دو قسم
تقسیم کرد : ۱) آن که ما را به سوى خیرات دعوت مى کند که به آن الهام میگوییم .
قرآن مى فرماید:« ولهدیناهم صراطا مستقیما» و آنان را به راه راست، هدایت مىکردیم.
۲) اما آن که به سوی افکار پست و پلیدی دعوت می کند شیطان است.
که به آن وسوسه می گوییم.
نفس انسان در ابتدای امر قابلیت دریافت هر یک را به طور یکسان دارد و ظهور هر یک از اینها
به واسطه متابعت از هوا و هوس و یا برخورداری از ورع و تقوا ممکن می شود.
این دو افکار دائماً در حال آمد و شد و گیر و دار هستند، و دل گاهی منزل شیطان و
گاهی منزل لشکر فرشتگان است.
قوای نفسانی و امداد جنود فرشته و شیطان در میان قوای نفسانی قوایی هستند که امدادگر شیطان و قوایی یاری
دهنده فرشته ، به عبارت دیگر امیالی که در انسان وجود دارند بسته به نوعشان به شیطان یا فرشه تمایل
نشان می دهند.
قوه غضبیه و شهویه و واهمه که در انسان موجود هستند و از سرهنگان و کارفرمایان مملک بدن اند، از
آتش است و شیطان نیز از آتش صرف است بنابرایت علاقه شدیدی میان این سه قوه و شیطان لعین وجود
دارد، به همین جهت تسلط شیطان بر این سه قوه بیشتر .
اما اگر قوه عاقله انسان امداد کند، دل آدمی محل نزول فرشتگان و الهامات محموده می شود و هر لحظه
نوری تازه و هر ساعت فیضی بی اندازه به او می رسد.
وسوسه ابزار نفوذ شیطان وسوسه به معنى حدیث نفس است یعنى کلامیکه در باطن انسانمیشود، خواه از شیطان باشد یا
از خود انسان در مجمع فرموده: وسوسه با صداى آهسته بسوى چیزى خواندن است فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیطانُ لِیبْدِی لَهُما ما
وُورِی عَنْهُما اعراف: ۲۰٫
«وَسْوَسَ له» یعنى نصیحت و خیر خواهى بنظر او آورد ولى «وَسْوَسَ الیه» یعنى معنا را با صوت خفى باو
القاء کرد (مجمع).
وَ لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ وَ نَعْلَمُ ما تُوَسْوِسُ بِهِ نَفْسُهُ ق: ۱۶٫
ما انسان را خلق کردهایم و میدانیم آنچه را که باطنش با او سخن میگوید (از افکارش اطلاع داریم).
قُلْ أَعُوذُ بِرَبِّ النَّاسِ.
مَلِکِ النَّاسِ.
إِلهِ النَّاسِ.
مِنْ شَرِّ الْوَسْواسِ الْخَنَّاسِ.
الَّذِی یوَسْوِسُ فِی صُدُورِ النَّاسِ.
مِنَ الْجِنَّهِ وَ النَّاسِ وسواس افکار بىفائده و مضرّى است که بذهن خطور میکند (افکار باطل) در جوامع الجامع فرموده:
«الْوَسْوَسَهُ و الْوَسْوَاسُ: الصّوت الخفىّ».
یعنى: بگو پناه می برم بپروردگار مردم، معبود مردم، حکمران مردم.
(آرى پروردگار خداست، معبود خداست، پادشاه خداست) از ضرر فکر باطل و مخفى که در سینههاى مردم سخن میگوید.
و آنگاهى از طرف جنّ و شیاطین است که در دل پیدا می شود و گاهى از جانب مردم.
افکار باطله که منشأ کارهاى باطل و حراماند گاهى از جانب شیاطین به قلب القاء میشود و گاهى از مردمان
ناپاک در هر صورت فقط پناه بردن بخدا از شرّ آنها مصون میدارد.
آن که به سوی افکار پست و پلیدی دعوت می کندشیطان است.
که به آن وسوسه می گوییم.
چگونگی تسلط شیطان بر نفس انسان حضرت امام صادق علیه السّلام مىفرماید که: تسلّط نمىیابد شیطان بر آدمى و زور
نمىآورد بر او به وسوسه کردن، مگر در وقت اعراض کردن او از ذکر الهى و سهلگرفتن عظمت و بزرگوارى
خداى تعالى و غافل شدن از مناهى، و خاطر نیاوردن اطّلاع جناب الهى بر ظاهر و باطن وى، چه، هر
که به ذکر الهى است، و عظمت و بزرگوارى او مرکوز خاطر اوست و غفلت ندارد و ملازم اتیان به
مأمورات و انتهاء از منهیات است و اینها نصب العین او است، شیطان تسلّط به او ندارد و به توفیق
الهى از دست او خلاص است.
بنابراین زمانی که انسان از خداوند متعال و یاد و ذکر او غافل شود، شیطان مجال جولان در دل او
را می یابد و با وسوسه کردن خواطر شیطانی خود او را به ورطه هلاک می کشاند.
ذکر لسان حمد و ستایش و سپاس خداوند است ذکر نفس کوشش و تحمل رنج و مشقت است ذکر روح
خوف و رجاء است ذکر قلب راست گوئى و یک رنگى است، ذکر عقل تعظیم و حیاء است ذکر معرفت
تسلیم در برابر خداوند و رضا و خوشنودى از زندگى است و ذکر سر لقاء رحمت خداوند و مشاهده جلال
و جمال پروردگار است.
راه نجات چیست؟ چنگ در زن، به بند توفیق الهى که محکمترین بندها است که آن پناه بردن است به
جناب احدیت و اعتراف نمودن به عجز و قصور خود و در هر لحظه بلکه در هر نفس، اظهار افتقار
و احتیاج کن به خداى «عزّ و جلّ» تا به لطف او، از چنگ او خلاصى یابى و از دام
صید او نجات حاصل کنى.
و لمحهاى از شرّ او ایمن مباش و از اغواى او فریفته مشو و هر چند طاعت و عبادت تو
را، نزد تو جلوه دهد و به انواع و اقسام زینتها بیاراید که گول او مخور و گوش به سخن
او مکن، چرا که او مىخواهد هر کسى را به طریقى از راه ببرد و مانند خود از رحمت الهى
محروم.
از او باید بر حذر بود و گاه باشد که نود و نه جهات خوبى از براى فریب تو، خاطر
نشان تو کند، تا در صدمى، تو را به زمین زند.
و گاه باشد که به این قدر هم اکتفا ننموده، به صد و زیاده از صد هم رساند.حاصل آنکه هر
چند شیطان و اعوان او، تو را از راههاى متعدّده فریب دهند تو در مقابل، خلاف او بگو و راه
تمکین او به خود راه مده و راههاى فریب او را از خود سدّ کن و ضررى که مىخواهد به
تو رساند، عاید به وى ساز تا مغلوب و مقهور تو گردد و منکوب و مخذول تو شود.
در پایان باید گفت ابزار شیطان در گمراهی انسان و دعوت او به سوی گناه القائاتی است که به نام
وسوسه بر دل و جان او جاری می سازد .
شیطان آدمی را به سوی مسیری دعوت کرده و این انسان است که در نهایت گوش به وسوسه های او
داده و خود را به هلاکت می اندازد.
منابع: ۱٫مشکاه الأنوار / ترجمه عطاردى ۲٫
مصباح الشریعه / ترجمه و شرح عبد الرزاق گیلان ۳٫
معراج السعادت / ملا احمد نراقی ۴٫
قاموس قرن