در این مطلب به موضوع رنگ زدن ریش صورت در اسلام پرداخته ایم.
یکی از موضوعاتی که برخی از روایات بیان کننده ی آن هستند رنگ کردن مو و ریش سفید صورت است.این موضوع توصیه ی پیامبر بوده است اما اگر دوست دارید درباره رنگ زدن ریش صورت اطلاعات بیشتری داشته باشید در ادامه همراه با Niksalehi شوید تا درباره این موضوع و توضیح و تفسیر آن بیشتر بدانید.
رنگ زدن ریش صورت
حکمت شانزدهم نهج البلاغه در واقع پرسشی است که از امیرالمومنین شده است و ایشان آن را پاسخ داده اند.
موضوع سوال، ظاهراً مسأله ای کم اهمیت می نماید اما نحوه پاسخ آن حضرت حاوی نکات فراوانی در سبک درست
شناخت دینی است و راهگشایی می کند.
رنگ کردن موهای سفید دارای آثاری است که در زمان پیامبر صلی الله علیه و آله به آن خضاب می
گفتند.
ایشان مردم را به مشکی کردن ریشهای سفید خود سفارش کرده بود.
این گفته پیامبر صلی الله علیه و آله در ذهن عده ای از مردم باقی مانده بود تا اینکه شخصی
امیرالمومنین را مشاهده کرد در حالیکه موی خود را رنگ نکرده بود.
از خود آن حضرت سوال کرد و یا پیشنهاد داد که «چرا موی خود رنگ ننموده اید؟» مگر نه
اینکه پیامبر خدا فرموده اند که «ریش سفید خود را رنگ کنید و خود را به یهود شبیه نکنید»: غَیِّرُوا
الشَّیْبَ وَ لَا تَشَبَّهُوا بِالْیَهُودِ.
خوب می دانیم که امیرالمۆمنین علیه السلام بهترین شاگرد پیامبر و پیشوای مردم بعد از پیامبر بود و سخن و
رفتار او با سخن و رفتار پیامبر هیچ تعارضی ندارد.
اما حال به گونه ای شده که حتی مردم هم از آن مطلع شده اند و به نشانه تعجب یا
سوال، در این باره از ایشان می پرسند!
پاسخ این سۆال را از خود آن عالیجناب و پیشوای روسفیدان می
جوییم که برای رفع تعجب سۆال کنندگان فرمود: پیامبر صلی الله علیه و آله در حالی چنان فرمودند که شمار
اهل دین اندک بود، اما امروز که سفره اسلام گسترده شده، و استوار و پابرجا گشته، هر کس هر طور
که خواست رفتار می کند.
سخن پیامبر درباره ریش
از این سوال و جواب درسهای مهمی می توان گرفت:
پیروی از پیامبر نیاز به روشن بینی دارد و نباید مانند یک دستگاه بی روح و بی فهم، ظاهر کارهای
آن حضرت را تکرار کنیم؛ بلکه باید جان سخن ایشان را درک کنیم و از آن تبعیت کنیم.
به همین دلیل است که علی علیه السلام که ظاهرا رفتاری بخلاف توصیه پیامبر انجام داده است، نه تنها شرمگین
نیست بلکه هنوز خود را شاگرد مکتب پیامبر می داند.
نخست آنکه مردم، اعمال امیرالمۆمنین علیه السلام را در نظر داشتند و آن را با رفتار رسول خدا مقایسه می
کردند.
دوم آنکه امیرالمۆمنین هم در حال پاسخگویی، بر تبعیّت خود از سیره پیامبر پافشاری می کند و به بهترین وجهی
ابهام سۆال کنندگان را برطرف می نماید اما وظیفه خود نمی داند که در هر مسأله ای پیشدستی کند و
برای اینکه ابهامی در ذهنها نماند، کارهای خود را توضیح دهد.
در حقیقت این وظیفه مردم است که سوالات خود را بپرسند و امام معصوم با همه اشتیاقی که برای هدایت
و فهم مردم دارد در مواردی نیز سکوت می کند تا سۆالها و اشکالها در ذهنها پیدا شود و ذهنها
پخته گردد، آنگاه به پاسخگویی بپردازد.
از اینجا می آموزیم که همواره خودمان به دنبال حقیقت و رفع ابهامها باشیم و نباید منتظر علما و دانایان
بمانیم.
دانایان به دلایل مختلفی ممکن است سکوت کنند، ما باید به دنبال آنان برویم و نیازهای علمی خود را به
کمک آنان برطرف کنیم.
پیروی از پیامبر
اما مهمترین درسی که از این پاسخ آن حضرت دستگیرمان می شود آن است که پیروی از پیامبر نیاز
به روشن بینی دارد و نباید مانند یک دستگاه بی روح و بی فهم، ظاهر کارهای آن حضرت را تکرار
کنیم؛ بلکه باید جان سخن ایشان را درک کنیم و از آن تبعیت کنیم.
به همین دلیل است که علی علیه السلام که ظاهرا رفتاری بخلاف توصیه پیامبر انجام داده است، نه تنها
شرمگین نیست بلکه هنوز خود را شاگرد مکتب پیامبر می داند.
برای ما که سالهاست در دوره غیبت به سر می بریم شاید جالب به نظر برسد که تنها مدت کوتاهی
که از پیامبر گذشته بود، معنای سخن پیامبر نیاز به فهم و کمک گرفتن از امام معصوم داشت، حال چه
رسد به زمان ما که قرنها از آن دوره گذشته است و زندگی رنگ دیگری به خود گرفته است.
بنابراین ما خیلی بیش از مردمی که در دوره ماقبل غیبت به سر می بردند نیازمند فقاهتیم.
به عبارت دیگر ما به فهمیدن ظاهر و هم باطن سخنان معصومین محتاجیم نه آنکه تنها ظاهر سخنان را حفظ
کنیم و از معنای درست آن غفلت بورزیم.
به همین دلیل است که در روایات می خوانیم که ” اگر یک حدیث را خوب بفهمید بهتر است از
اینکه هزار حدیث را تنها نقل کنید.”(بحارالانوار، ج۲، ص۲۰۶)
فقاهت چیست
از طریق فقاهت است که می توانیم اصول فکری پیامبر و
اهل بیت ایشان را بیاموزیم تا در موارد مختلف بتوانیم منظور حقیقی ایشان را از گفته هایشان دریابیم
مثلا درباره
همین حدیث پیامبر فکر کنید که مردم به ظاهر آن توجه داشتند اما امیرالمۆمنین هم به ظاهر آن و هم
به عمق آن و شرایط آن توجه داشت.
جا دارد بیندیشیم که اگر در دوره آن حضرت بودیم چه می کردیم؟ به ظاهر سخن پیامبر توجه می کردیم
و به امیر مۆمنان اعتراض می کردیم یا اینکه مانند آن حضرت فکر می کردیم؟
طبیعی است که اگر در
آن دوران یکبار به خدمت پیامبر رسیده بودیم و از حکمت این گفته ایشان سوال می کردیم دیگر هیچوقت دچار
آن اشکال ذهنی نمی شدیم.
اما برای همه مسائل که امکان پیدا نمی شود که به سراغ پیامبر برویم و بپرسیم.
از اینجا به اهمیت فقاهت پی می بریم.
از طریق فقاهت است که می توانیم اصول فکری پیامبر و اهل بیت ایشان را بیاموزیم تا در موارد
مختلف بتوانیم منظور حقیقی ایشان را از گفته هایشان دریابیم.
فقاهت در دوره ی ما
بنابراین در همه دورانها مخصوصاً در دوران کنونی نیازمندیم که بعد از شنیدن سخنان معصومین، در آنها فقاهت کنیم و
آنچه برای زندگی امروزمان نیاز داریم از آنها برداشت کنیم.
هدف از فقاهت آن است که بفهمیم اگر هم اینک در محضر معصومین علیهم السلام بودیم و سۆالی می پرسیدیم،
چه پاسخی به ما می دادند.
این کار اگر چه سخت باشد، شدنی است.
هم نیاز به مطالعه و تفکر علمی دارد و هم نیاز به پاک نگه داشتن درون از گناهان.
بدون فقاهت تنها ناقل سخنانی خواهیم شد که خود گویندگان آن هم ممکن است آن را قبول نداشته باشند زیرا
بر اثر تغییراتی که در شرایط زمانه پیش آمده است، رفتار ما هم باید تغییر کند تا باز هم مورد
پسند خدا قرار بگیرد.
بنابراین برای دوری از اشتباهات باید تا آنجا که می توانیم در معنای سخنان اهل بیت بیندیشیم و اگر
نکته ابهام انگیزی در آنها یافتیم که حکمتش را نمی دانستیم از نقل آن برای کسانی که قدرت درک و
فقاهت ندارند اجتناب کنیم.
بد نیست درباره رنگ زدن ریش صورت بیشتر بدانید
در موضوع رنگ زدن ریش صورت روزی حضرت با دیدن مردی ـ که موهای صورتش بلند و ژولیده بود ـ فرمود: «چه ضرر داشت اگر این مرد ریش خود را اصلاح میکرد.» آن مرد، سخن پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را شنید و ریش خود را اصلاح کرد و پس از آن نزد حضرت بازگشت. آن حضرت، وقتی او را دید فرمود: «اینگونه اصلاح کنید.» [۲۵]
وی فرمود: «کوتاه کردن موی سبیل، به طوری که لب آشکار شود از سنت است.» [۲۶]
در حدیث دیگری از ایشان آمده است: «آتشپرستها ریش خود را میتراشند و سبیل را پرپشت میگذارند و ما سبیل خود را میزنیم و محاسن را بلند میگذاریم.» [۲۷]
ابنجریح نقل میکند که به ابنعمر گفتم: «میبینم که موی پشت لب خود را کاملاً کوتاه میکنی.» گفت: «آری، خودم دیدم که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) موی پشت لب خود را کاملاً کوتاه میفرمود.» عبدالرحمان بن زیاد از قول مشایخ خود نقل میکند: «پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) اطراف سبیل خود را کوتاه میکرد.» روزی مردی مجوسی نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آمد که سیبل خود را بلند گذاشته و ریش خود را تراشیده بود. رسول اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «چه کسی به تو دستور داده است که چنین کنی؟» گفت: «خدای من! » خاتم انبیا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمود: «اما خدای من، مرا فرمان داده است تا سبیلم را بتراشم و ریشم را بگذارم.» [۲۸]
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) چیدن مو را از بینی مستحب اعلام کرد و فرمود: «شارب و موی بینی خود را بچینید و خود را بر این کار ملزم کنید. این کار بر زیبایی شما میافزاید.» [۲۹]
همچنین ایشان فرمود: «موی سر و سیمای خویش را اصلاح کن، این کار بر زیباییات میافزاید.» [۳۰]
[۳۱]
تبیان -ویکی فقه