
دعا کردن طلب خواسته از خداوند می باشد اما دارای آدابی می باشد و دعای هر فردی مستجاب نمی شود در این مطلب به علل بسته شدن در دعا پرداخته ایم.
یکی از موضوعات مهمی که در روایات و آیات قرآن وجود دارد دلایل بسته شدن در دعا برای برخی افراد می باشد در این مطلب همراه با نیک صالحی شوید تا درباره دلایل عدم استجابت دعا بخوانید.
بسته شدن در دعا
سلسه مباحث اخلاقی آیت الله حاج آقا مجتبی تهرانی در ماه رمضان معاند یعنی کسی که با حق مبارزه میکند
و دشمنی میورزد.
به حق یقین دارد هیچ تأملی هم ندارد که این حق است یا نیست، ولی در عین حال با آن
رویارویی میکند.
در اینجا در دو بُعد میگویم.
هدایت معاند، آب در هاون کوبیدن است یک بُعد، بعد هدایتی است که یقین داری او نمیپذیرد.
آیه هم این را میگوید که: «مِنْ بَعْدِ ما تَبَیَّنَ»؛ وقتی احراز شد، شخصی معاند و دشمن است و حق
را هم میشناسد و نمیخواهد بپذیرد، هدایت او در بعد معنوی لغو میشود.
وقتی میدانی هدایت نمیشود در عین حال این کار را انجام میدهی؟ این لغو و بیهوده است.
عرض شد که انبیا نسبت به اینها وظیفه داشتند، امّا این از باب اتمام حجّت بوده است نه هدایت.
این نسبت به امور معنوی بود، امّا راجع به امور دنیوی و مادّی هم نباید برای او دعا کنی! مثلاً
نباید بگویی: مریض است، خدایا شفایش بده! اینکه ربطی به اعتقادش ندارد.
نه، اینطور نیست.
دعا برای معاند
امور دنیوی را هم برای معاند نخواهید
روایتی را قبلاً خواندم و تکرار میکنم: «مَنْ دَعَا لِظَالِمٍ بِالْبَقَاءِ فَقَدْ أَحَبَّ
أَنْ یُعْصَى اللَّهُ فِی أَرْضِه»میخواهی دعا کنی برای اینکه باقی بماند تا چه کار کند؟ او هیچوقت از حق
تبعیّت نمیکند.
او باطل است.
کسی اگر ظالمی را دعا کند به اینکه خدا او را نگه دارد، چنین فردی دوست دارد که خداوند، در
زمینش نافرمانی بشود.
لذا برای او نه دعای معنوی کنید و نه دعای مادّی.
او نسبت به هیچکدام سزاوار نیست.
از دعای خیر تا نفرین
در موضوع بسته شدن در دعا در این باب روایات بسیاری داریم؛ یعنی اگر بخواهیم شمارش کنیم بیش از دویست یا
سیصد جا این هست که پیغمبراکرم و ائمّه، علناً نفرین و لعن کردهاند.
چرا؟ این غیر از دعای خیر کردن است که ما بهطور کامل راجع به آن بحث کردیم.
نسبت به افراد منحرفی که میدانم این افراد اصلاح نمیشوند هم گفتم: دعا کردن چه در بُعد معنوی و چه
مادّی درست نیست؛ امّا از آن طرف اینها سزاوارند که نفرین بشوند.
در اینجا بحثی وجود دارد که من در هنگام طرح آن نمونه هم میآورم.
مغرب که شد مسلم خواست به مسجد کوفه برود.
سی نفر با او آمدند.
اُفّ بر این روزگار! فقط سی نفر! نماز مغرب که تمام شد و خواست از مسجد بیرون بیاید، ده نفر
شدند.
وقتی از مسجد بیرون میآید و به کوچه میرسد، میبیند که یک نفر هم با او نیست تقسیم بندی جامعه اسلامی
چرا پیغمبراکرم و اولیای خدا، علناً و در بین مردم عدّهای را نفرین کرده اند.
دقّت کنید! در بین جامعه اسلامی از هر دو دسته وجود دارد، یعنی هم مستضعف هست، هم معاند.
افراد هدایت شده هم هستند که ما با آنها کاری نداریم؛ بحثمان بین این دو و دعا و نفرین به
این دو دسته است.
این که نفرین نیست، همان دعای به ضرر است.
چهره های برجسته سیاسی- اجتماعی در بین منحرفین
به برجسته هایشان اشاره میکنم.
عدّهای از آنها هستند که از نظر چهره، چهره های برجسته اجتماعی و سیاسی اند و از این جهت در بین مردم
انسانهای سرشناسی محسوب میشوند.
اینها در اسلام زیاد هستند؛ مثل معاویه، عمرعاص، مروانبنحکم و…
هر کدام از اینها برای خود شخصیّتی بودند.
کسانی که شخصیّت اجتماعی- سیاسی داشتند چهرهشان در اجتماع بسیار برجسته است.
ما اوّل به سراغ همین افراد میرویم.
لعن شخصیّتهای سیاسی- اجتماعی در ملأ عام
ما میبینیم که پیغمبراکرم این افراد را علناً لعن میکردند.
دلیلش را خواهم گفت.
این روایاتی را که نقل میکنم از عامّه است، از خاصّه نمیگویم؛ چون برای تفهیم مسئله بهتر است.
روایتی است که میگوید: «اسْتَأْذَنَ الْحَکَمَ بْنَ أَبِی الْعَاصِ عَلَى النَّبِیِّ(صلی الله علیه وآله)»؛ حکمبنابیالعاص، همین حَکَم معروف است.
او یک بار به خانه پیغمبراکرم رفت و اجازه خواست تا به خدمت رسول خدا برود، «فَعَرَفَ صَوْتَهُ»؛ بلند حرف
زد.
پیغمبر صدایش را شنید و فهمید چه کسی است، «فَقَالَ ائْذَنُوا لَهُ»؛ پیغمبر فرمودند: به او اجازه بدهید به
داخل بیاید، «عَلَیْهِ لَعْنَهُ اللَّهِ وَ عَلَى مَنْ یَخْرُجُ مِنْ صُلْبِه»؛ خدا هم او را لعنت کند و هم آنکه
از صلبش بیرون میآید.
لعن مروان بن حکم
بعد از اینکه یزید مُرد، مروان را سر کار آوردند و از خلفا شد.
او همان خبیثی است که به امام حسین گفت: با یزید بیعت کن! لعن مروان بن حکم؛ به عنوان یک چهره خاصّ این
را هم عامّه نقل میکنند.
راوی میگوید: «قَالَ سَمِعْتُ عَبْدَ اللَّهِ بْنَ الزُّبَیْرِ»؛ از عبداللهبنزبیر شنیدم، «وَ هُوَ مُسْتَنِدٌ إِلَى الْکَعْبَهِ»؛ دیدم که در مسجدالحرام
به خانه کعبه تکیه داده است، «وَ هُوَ یَقُولُ»؛ و این سخن را میگوید، «وَ رَبِّ هَذِهِ الْکَعْبَهِ لَقَدْ لَعَنَ
رَسُولُ اللَّهِ(صَلَّىاللَّهُعَلَیْهِوَآلهوسَلَّمَ) فُلَانًا وَمَا وُلِدَ مِنْ صُلْبِهِ»؛ قسم به پروردگار این خانه کعبه، پیغمبر، حَکَم و آنکه از صلبش بیرون
میآید را لعن کرد.
این مسائل چیزی نبود که مردم ندانند.
میخواستم این را بگویم که پیغمبراکرم طوری سخن میگفت که منتشر شود.
ببینید این جریان چند سال بعد از وفات پیغمبر است که عبدالله بن زبیر این قضیه را در مکّه مطرح میکند.
تقریباًً سال ۶۱ هجری است.
علت بسته شدن در دعا
در روایت دیگری است که عبدالله بن عوف نقل میکند.
این در مستدرک صحیحین است: «کانَ لا یُولَد لِأَحدٍ مَولودٌ إلّا أُتِیَ بِهِ النَّبی(صَلّىاللهعلیهوآلهوسَلّم) فَدَعا لَه»؛ مرسوم بود که وقتی
بچّه ای به دنیا میآمد آن را به خدمت پیغمبراکرم میآوردند، تا حضرت برای او دعا کند.
آن موقع هم مرسوم بوده است، «فَأَدخَلَ عَلیهِ مَروانِ بنِ الحُکم»؛ وقتی مروان بن حکم به دنیا آمد او را آوردند.
رسول خدا فرمودند: «فَقالَ : هُوَ الوَزَغ ابن الوَزَغ المَلعونُ ابنُ المَلعون»
کسانی که مورد لعن پیامبر واقع شدند
یا در روایتی است که روزی پیغمبراکرم، دو مرد را دید که همخوانی میکنند و آواز میخوانند؛ «سَمِعَ رَسُولَالله(صلّى الله عَلیه وآله وسَلّم) صُوتَ
رَجُلَین یُغنِیان»؛ حال خوشی به آنها دست داده بود، «فَسَأَلَ عَنهُمَا»؛ فرمود: چه کسانی هستند که اینطور میخوانند، «فَقیلَ: مُعاویه
و عُمروبنالعاص فَقال ارْکُسْهُمَا فِی الْفِتْنَهِ رَکْسًا و دُعَّهُمَا إِلَى النَّارِ دَعًّا». در روایت دیگری نقل میکنند: «فَرَفَعَ رَسُولُ اللهِ(صلّى الله علیه وآله وسلّم)
یَدَیْهِ، فَقَالَ: اللَّهُمَّ ارْکُسْهُمَا فِی الْفِتْنَهِ رَکْسًا، اللَّهُمَّ دُعَّهُمَا إِلَى النَّارِ دَعًّا»؛دو دستش را برای دعا کردن بالا آورد
تا آنها را لعن کند و فرمود: خدایا! اینها را به سختی در فتنه سرنگون کن و به سوی آتش
ببر! حالا چرایی اینکه علنی لعن میکردند را عرض میکنم.
معاندان در کمین مستضعفان
همان موقع در اجتماع و همین الآن هم اینگونه است که یک دسته مسلمان بودند امّا
مستضعف.
مستضعف بودند یعنی خودشان با پایه های محکمی به اسلام گرایش نداشتند، طوری که با هر بادی میلرزیدند.
لذا افراد منحرفی میآمدند و با بیانهایی اینها را منحرف میکردند.
جامعه بیبنیان در مقابل علی(علیهالسّلام) قضیه امیرالمۆمنین علی(علیهالسّلام) جریان کوچکی نبود.
میدانید، صدهزار نفر جمعیّت که در مراجعه از حجه الوداع با علی(علیهالسّلام) بیعت کردند، یعنی چه؟ صدهزار نفر! بعد از وفات
پیغمبر چه شدند و چه کردند؟ اینکه علی(علیهالسّلام) را با آن حالت، بگیرند و دست بسته ببرند.
معلوم میشود که پایه ها سست بود.
استفاده از چهره های معاند برای رسیدن به یک پایگاه اجتماعی مطلوب در بین اجتماع، فرصت طلبانی وجود دارند، که با جنایتکارانِ
ملعون، همسو هستند.
همیشه در کنار معاندانِ فکری هستند ولی جرأت اظهار ندارند.
این افراد چهره های بزرگی نیستند که مردم از آنها بپذیرند بلکه طردشان میکنند؛ بنابراین دنبال این هستند تا پناهگاهی پیدا
کنند و دور آن معاندین را بگیرند.دور آنها را بگیرند تا به هدفشان برسند.
از این افراد زیاد داشتیم که این کار را میکردند.
دور معاویه، عمرعاص و…
را گرفتند تا به هدفشان برسند.
چون خودشان در اجتماع رأی نداشتند.
در کنار اینها بخورند تا به هدفشان برسند.
نامه اهل کوفه به امام حسین
دوازده هزار نامه دعوت از کوفه به مکّه برای امام حسین(علیهالسّلام) میرود.
بعد از آنکه به حسب ظاهر بر حسین(علیهالسّلام) اتمام حجّت شد،مسلم بن عقیل را فرستاد.
بنابر آنچه معروف است هجده هزار نفر و بنابر آنچه ابومِخنف مینویسد: هشتاد هزار نفر با او بیعت کردند.
عبیدالله آمد و آن بساط را فراهم کرد.
اوّل که از ترس، در دارالاماره پنهان شد.
مسلم علیه او قیام کرد.
بیست و پنج هزار نفر با مسلم بودند.مردم را تطمیع و تهدید کردند.
منشأ همه اینها «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِ خَطِیئَهٍ» است.
مغرب که شد مسلم خواست به مسجد کوفه برود.
سی نفر با او آمدند.
اُفّ بر این روزگار! فقط سی نفر! نماز مغرب که تمام شد و خواست از مسجد بیرون بیاید، ده نفر
شدند.
وقتی از مسجد بیرون میآید و به کوچه میرسد، میبیند که یک نفر هم با او نیست.
تطمیع و تهدید، حق را پوشاند فکر میکنید اینها مسلم را نمیشناختند و نمیدانستند که مسلم، حق بوده است؟ عبیدالله
از آن طرف سران عشائر را خواست و از بیت المال به آنها پول داد، آنها را تطمیع کرد.
از آن طرف هم عدّه ای را تهدید به مرگ کرد.
بیعت کنندگان مسلم
چه شد؟ عدّهای از ترس جانشان و عدّهای برای رسیدن به مال کنار رفتند.
ائمّه این اوضاع را میدیدند و برای پیشگیری آن خیلی کار کردند.
در دهه عاشورا عرض شد امام حسین هر که را در راه دید و با او صحبت کرد؛ طرف مقابل میگفت:
دلِ کوفیان با تو امّا شمشیرشان بر علیه تو است.
این در تاریخ معروف است.
یعنی چه؟ یعنی همه میدانند تو حقّ هستی امّا بر علیه تو هستند.
منشأ چیست؟ «حُبُّ الدُّنْیَا رَأْسُ کُلِ خَطِیئَهٍ».
مگر میشود آدم با حق معانده و دشمنی کند؟ بله! خیلی آسان است! حب دنیا چشم دل را کور می
کند شخص چیزی جز این دنیا نه می بیند و نه می خواهد ،این می شود که حتی به ولی
خدا هم رحم نمی کند .
دلیل بسته شدن در دعا
در موضوع بسته شدن در دعا مهمترین مانع در سر راه اجابت دعا گناه است. امام علی(ع) در دعای کمیل به خدا عرض میکند: پروردگارا! گناهانی که دعا را محبوس میکند ببخش. بیادبی و بیحیایی است، اگر ما نافرمانی خدا کنیم بعد از او چیزی بخواهیم و توقع داشته باشیم که خدا با گشادهرویی به خواستهی ما جواب مثبت دهد.
گناه به تدریج یقین انسان به خدا و پیامبر را کم میکند و سبب میشود که انسان خدا و آیات او را تکذیب کند. قرآن میفرماید: «عاقبت کسانی که گناه کردند این شد که آیات خدا را تکذیب کردند و آنها را تمسخر گرفتند».[۱۰] و بر عکس، عبادت یقینآور است: «پروردگارت را عبادت کن تا یقین به سوی تو آید».
دعا اظهار نیاز عبد به درگاه بینیاز است. درست است که خداوند کریم است، ولی در عین حال حکیم است. جود و کرم خداوند از حکمت او تجاوز نمیکند. خداوند بخیل نیست، او بر طبق حکمت خود به خواستهی بندهاش پاسخ میدهد، نه بر دلخواه عبدش.
منابع : تبیان پایگاه اطلاع رسانی آیت لله حاج آقا مجتبی تهرانی -اسلام کوئست