یکی از راه های رسیدن به ارامش ارتباط نزدیک به خداوند است . نتیجه آرامش درونی مدیریت ذهن است. در مجموع یاد خدا و گفتن ذکر خداوند فرد آرامش قلب پیدا میکند مطالب ما را دنبال کنید .
اگر به دنبال ارامش اعصاب و کاهش اضطراب هستید باید به دنبال راه حل هایی باشید که به شما این ارامش را بدهد . یکی از این راه ها ارتباط با پروردگار می باشد .چون همیشه با یاد خدا دل ها ارامش می یابد .در این مجموعه راه های معنوی رسیدن به آرامش اعصاب و روان و رفع دلشوره را به نمایش گذاشته ایم . دعا برای آرامش قلب را در نیک صالحی ببینید.
دعا برای آرامش قلب
چندی پیش از یک دانشمند مسیحی اروپایی مقالهای خواندم که زندگی خود را شرح داده بود که:تحصیلات عالیهی آن چنانیداشتم و در مشاغل مهمّی مشغول به کار بودم، تا آنکه حادثهای پیش آمد و بیچارهام کرد، طوری که ازکارم برکنار شدم و غصّه و غم مرا فرا گرفت، آن گونه که شب ها خوابم نمی برد و کارمداشت به جنون می کشید تا روزی با یک مرد پختهی با تجربه و دنیا دیدهای صحبت کردم، او به من گفت: تنها راه علاج بیماری تو این است که باید بروی مدّتی در میان اعراب مسلمان صحرانشین زندگی کنی.
این پیشنهاد در نظرم مطلب نامعقولی آمد که یعنی چه؟! من، یک فرد تحصیل کردهی شهری، بروم میان مردمی بیابانی و عاری از سواد بمانم؟! امّا او روی این حرف خود پافشاری کرد و من دیدم چارهای جز پذیرفتن ندارم و به یک منطقهی آفریقایی رفتم و با گروهی از اعراب چادرنشین مسلمان آشنا شدم و بنای زندگی باآنها را تا یک مدّت طولانی گذاشتم و طبیعی است که زندگی با آنها، در ابتدا برای من بسیار دشواربود،
اصلاً فرهنگشان با فرهنگ من سازگار نبود، ولی چون چارهای نداشتم، میان همان چادرهای سیاهشان ماندم، روی زمین میخوابیدم و با کمال تعجّب می دیدم اینها در زندگی بسیار سادهشان اصلاً غصّه و غمی ندارند و با آسایش و آرامش روحی عجیبی زندگی می کنند، حوادث ناگواری پیش می آمد، ولی همهاش می گفتند: ما شاءَ اللهُ کانَ؛این جمله ورد زبانشان بود که: آنچه خدا خواسته، خواهد شد.اَلْمُقَدَّرُ کائِنٌ؛ آنچه مقدّر شده، باید بشود.پی بردم که تنها همین اعتقاد به خدا و تقدیر خدا رمز آسایش و آرامش روحی اینهاست.
دعای برتر برای آرامش اعصاب روان
هفت سال بین آنها زندگی کردم و به راستی آدم شدم و مسلمان گشتم.اعتقاد به مقدّرات حکیمانهی خدا پیدا کرده و آرام شدم و کتابی هم دربارهی پیامبر اسلام(صلی الله علیه و الهو سلم) نوشتم.اکنون که ۱۷سال از آن جریان می گذرد من یک زندگی آرام، خالی از غصّه و غم دارم.لذا قرآن می فرماید:((وَ عَلَى اللَّهِ فَلْیَتَوَکَّلِ الْمُوْمِنُونَ)) ؛«انسان های با ایمان، باید متوکّل بر خدا باشند [تا هم سعادت آخرتشان تأمین گردد و هم دنیایشان به آسایش و آرامش بگذرد.]»
آیهی بعد میفرماید:(( قُلْ هَلْ تَرَبَّصُونَ بِنا إِلاَّ إِحْدَى الْحُسْنَیَیْنِوَ نَحْنُ نَتَرَبَّصُ بِکُمْ أَنْ یُصیبَکُمُ اللَّهُ بِعَذابٍ مِنْ عِنْدِهِ أَوْ بِأَیْدینا فَتَرَبَّصُوا إِنَّا مَعَکُمْ مُتَرَبِّصُونَ((؛«[به کافران و منافقان] بگو:آیا شما دربارهی ما جز یکی از دو نیکی انتظار دارید [یا بر شما پیروز می شویم و یا شربتشهادت می نوشیم] ولی ما، دربارهی شما انتظار داریم یا عذابی از طرف خداوند [در آن جهان] و یا بهدست ما [در این جهان] به شما برسد.حال که چنین است شما انتظار بکشید، ما هم با شما منتظریم.»
خداوند همواره بر این نکته تاکید می کندکه انسان می بایست با پذیرش مالکیت و حاکمیت مطلق خداوند در هستی و تقدیر امور، گام هایی را بهعنوان تدبیر امور زندگی خود بردارد؛ چرا که در ارتباط انسان با تقدیر و جهان، این انسان است که باکارها و رفتار ارادی و اختیاری خود، روابط و سطح آن را تعیین می کند.پس اگر بخواهد خود را در تقدیری مثبت و سازنده قرار دهد می بایست بکوشد و تلاش مثبتی از خودداشته باشد
تدبیر در کنار تقدیر و توکل
اعتقاد به مقدّرات هرگز به معنای دست بر دست گذاشتن و به امید تقدیر نشستن نیست؛ زیرا همینآموزه های قرآنی که این گونه بر توحید افعالی و تقدیر امور سخن به میان آورده بر اصل تدبیر و
حرکت انسانی تاکید می کند و انسان را به اقداماتی در جهت تحقق بخشیدن به تقدیر الهی و یا تغییردر برخی از مقدرات که آن نیز تحت اذن و سنت الهی خواهد بود و اگر بخواهد تاثیرگذار باشد میبایست به مشیت الهی انجام گیرد، دعوت می کند.
به سخن دیگر، هر گونه فعل و تاثیر فعلی بیرون از حاکمیت و حکومت و مشیت و ربوبیت و حکمتالهی نیست.پس اگر خداوند از انسان می خواهد که مثلا برای تغییر سرنوشت و تقدیر خود گامی بردارد، این تغییر بافعل انسانی زمانی تحقق می یابد که مشیت الهی به آن تعلق گرفته باشد و به تعبیر قرآنی ماذون باشد.جالب این که خداوند همواره بر این نکته تاکید می کند که انسان می بایست با پذیرش مالکیت و حاکمیت مطلق خداوند در هستی و تقدیر امور، گام هایی را به عنوان تدبیر امور زندگی خود بردارد؛
چرا که درارتباط انسان با تقدیر و جهان، این انسان است که با کارها و رفتار ارادی و اختیاری خود، روابط وسطح آن را تعیین می کند(انفال، ایه ۵۳) پس اگر بخواهد خود را در تقدیری مثبت و سازنده قرار دهد می بایست بکوشد و تلاشمثبتی از خود داشته باشد.(همان ؛ رعد، آیه ۱۱)
دگرگونی در سرنوشت فردی و اجتماعی و تغییر موقعیت بد به موقعیت مناسب و خوبنیازمند جزم و عزم عالی انسان است که به صراحت در این آیات بیان شده است.خداوند در آیه ۵ سوره یونس از تقدیر حرکت ماه و قدر و اندازه داشتن منازل آن به عنوانزمینه ساز امکان برنامه ریزى براى زندگى و تدبیر شئون انسان سخن به میان می آورد.از این آیه دانسته می شود که اصولا برنامه ریزی و تدبیر در زندگی یک اصل مثبت و خواسته واراده الهی است.
پس همان خدایی که بر توحید افعالی و تقدیر در همه امور هستی از جمله امور زندگی انسانی سخن بهمیان آورده ، از انسان ها خواسته است تا تدبیر را با تقدیر همراه کنند.حتی در معجزه بر اساس توکل و تقدیر باید حرکت و تدبیری از سوی انسان انجام گیرد و این گونهنیست که تدبیر امور به معنای نفی تقدیر یا قول به شرک و نفی توحید افعالی باشد ، بلکه تدبیردر سایه تقدیر و توکل و تفویض انجام می گیرد و این نوع رویکرد و حرکت عین توحید است
بی برنامه نباشیم انسانباید هماره بر اساس توکل و تقدیر الهی برنامه ریزی و تدبیر داشته باشد و این گونه نباشد که بهتوجیه تقدیر و توکل از تدبیر و حرکت و عزم در مقام عمل فرار کند.
خداوند به پیامبرش(صلی الله و علیه وآله) فرمان می دهد که در هر کاری که تدبیر کرده و عزم نمودهتوکل را نیز داشته باشد؛ زیرا توکل به این معناست که اگر بخواهد این عزم فعلی تاثیر مثبت خود رابگذارد می بایست خداوند بخواهد تا فعل انجام گیرد و تاثیر خودش را داشته باشد.(آل عمران، آیه ۱۵۹)
از نظر قرآن حتی برای تحقق معجزات می بایست انسان نیز حرکتی داشته باشد و این گونه نباشد که بخواهد دست رویدست بگذارد و هیچ کاری نکند.پیامبری که می خواهد معجزه داشته باشد باید عصای را به حرکت در آورد، دستی را به جیب خود فرودبرد و در آورد، گلی را به شکل پرنده ای در آورد، اشاره ای داشته باشد و حرکتی بکند.در آیاتی از قرآن به مجاهدان می فرماید شما در میادین نبرد آماده شوید تا در آن جا فرشتگان بهکمک و امداد شما بیایند.(آل عمران، آیه ۱۲۵ و آیات دیگر)
بنابراین، حتی در معجزه بر اساس توکل و تقدیر باید حرکت وتدبیری از سوی انسان انجام گیرد و این گونه نیست که تدبیر امور به معنای نفی تقدیر یا قول بهشرک و نفی توحید افعالی باشد ، بلکه تدبیر در سایه تقدیر و توکل و تفویض انجام می گیرد واین نوع رویکرد و حرکت عین توحید است؛ زیرا برای هیچ کس و هیچ چیزی تاثیر استقلالی قایل نمی شودهر چند که به ظاهر علت قریب و تام باشد؛زیرا این علت قریب و تام زمانی تاثیرگذار خواهد بود کهتقدیر و اذن الهی به آن تعلق گرفته باشد و خداوند جلوی تاثیر علت را نگرفته باشد چنان که درباره آتش نمرودیان جلوی تاثیر آتش و علت قریب و تام را گرفت و با آن که آتش فروزان وسوزانی بود نمی سوزاند.
بر ماست که در زندگی فردی و اجتماعی تدبیر و برنامه ریزی داشته باشیم و هرگز به توجیه تقدیر وسرنوشت و قضا و قدر و توکل و مانند آن دست از کار نکشیم و برای آینده خود برنامه ای
نداشته باشیم؛ بلکه باید برنامه ریزی و تدبیر در اصول زندگی ما حضور و حاکمیت داشته باشد و بدانیم که العبد یدبر و الله یقدر؛ انسان تدبیر می کند ولی آن چه تحقق خواهد یافت همان تقدیر الهی است که به حکمت است.
تبیان