از راه های تقویت ایمان این است که مدام یاد خدا را در دل ها زنده کنیم .ولی این نکته ی مهم را باید بدانید که ایمان باید قلبی باشد و مفهوم کلی واژۀ ایمان را در این بخش ببینید.
از ویژگی های انسان این است که تا چیزی را نشناسد به ان ایمان نمی اورد . پس یقینا شناخت کافی از خدا دارد که ایمان هم به او پیدا کرده است .در این قسمت از مقاله راه های تقویت ایمان به خدا را برای شما جمع اوری کرده ایم .در این بخش توضیح داده ایم که ایمان به خدا از روی ترس فایده دارد یا نه . ایمان به خدا و نقش آن در کاهش اضطراب را در نیک صالحی ببینید.
ایمان به خدا از روی ترس
ریشه ی ایمان به خدا، عقل و فطرت است؛ لیکن مادّیون میگویند: ریشه ی ایمان به خد ا ترس است.یعنی انسان چون خود را در برابر حوادث عاجز میبیند، هنگام بروز حادثه های تلخ، قدرتی را در ذهن خودتصوّر میکند و به آن پناه میبردمادّیون با این محاسبه، ایمان را زاییده ی ترس میدانند؛ امّا اشتباه آنان این است که تفاوت رفتن به سویخدا را با اصل ایمان به خدا نمی فهمند؛ مثلاً ما هنگام دیدن سگ و احساس خطر، سراغ سنگ میرویم؛امّا آیا می توان گفت:پیدایش سنگ به خاطر سگ است؟ همچنین ما هنگام اضطرار و ترس رو به خدا میرویم، آیا می توان گفت:اصل ایمان به خدا، زاییده ی ترس است؟
کسانی که از روی ترس و اضطرار، ایمان می آورند، ایمان آنها ارزشی ندارد.قبل از پرداختن به جواب، لازم است، مقدمه ای بیان شود.و آن این که، خداوند، انسان را به نیروهای مختلفی مجهز ساخته و استعدادهای گوناگونی به او داده، تا درمسیر تکامل، که هدف آفرینش است، به او کمک کند، از این نظر انسان همانند گیاهان و یا انواع جانداراناست که نیروها و غرائز لازم، برای رسیدن به این هدف در اختیارشان، گذارده شده است.با این تفاوت که انسان با اراده خود و آزادانه، تصمیم می گیرد، ولی حیوانات و گیاهان، بی اختیار بهسوی هدفشان، پیش می روند.
از این روی، قوس صعودی تکامل انسان، قابل مقایسه با جانداران دیگر نیست.به این ترتیب، از نظر خلقت و آفرینش و تکوین، انسان را مجهّز به عقل و استعدادها و نیروهای لازم،برای پیمودن این صراط مستقیم، کرده است.داشتن ایمان به خدا از روی ترساز سوی دیگر، خداوند، پیامبران را با وحی آسمانی و تعلیمات کافی و قوانین مورد نیاز انسان، فرستاده است، تااز نظر شرایع، راه را از چاه، مشخص کرده و با بیان های گوناگون او را تشویق به پیمودن این راه کنند، و از مسیرهای انحرافی باز دارند.
چنان چه در آیه ۱۲ از سوره لیل می فرماید:«بر ما است که انسان را هدایت کنیم».سپس از آنجا که راههای انحرافی، فراوان است، به انسان هشدار می دهد، و می گوید:«بعضی از این راهها، منحرف و بیراهه است» (سوره نحل، آیه ۹).در آیات متعددی، به این معنی اشاره شده که اگر خداوند می خواست، همه مردم را به اجبار، هدایت میکرد، مثل آیه:«أَفَلَمْ یَیْأَسِ الَّذِینَ آمَنُوا أَنْ لَوْ یَشاءُ اللَّهُ لَهَدَی النَّاسَ جَمِیعاً»، «وَ لَوْ شاءَ لَهَداکُمْ أَجْمَعِینَ»، «وَ لَوْشاءَ رَبُّکَ لَآمَنَ مَنْ فِی الْأَرْضِ کُلُّهُمْ جَمِیعاً».به واسطه این اجبار (درونی یا بیرونی) خداوند می توانست حتی منکران لجوج را وادار به پذیرش ایمان، کند، چرا که او بر همه چیز، تواناست، و هیچ کاری در برابر قدرتش، مشکل نیست.
ولی هرگز او چنین نخواهد کرد، چرا که این گونه ایمان اجباری، بی ارزش و فاقد معنویت، و تکاملی است که انسان به آن نیاز دارد.از آنجا که نعمت اختیار و آزادی اراده و انتخاب، یکی از مهمترین عوامل تکامل انسان می باشد، خداوند متعال،انسان را موجودی انتخاب گر آفرید، و او را هدایت اجباری نکرد، چرا که هدایت اجباری، نه افتخار است، ونه تکامل.بلکه به انسان آزادی داد، تا این راه را با پای خود بپیماید و به اوج تکامل برسد.با توجه به این مقدمه، به اصل جواب پرداخته می شود.
خداوند متعال در قرآن می فرماید: کسانی که از روی ترس و اضطرار، ایمان می آورند، ایمان آنها ارزشی نداردمثلاً در سوره یونس، آیه ۹۶، می فرماید:«محقّقاً کسانی که خدا بر گمراهیشان، حکم کرده، ایمان نخواهند آورد»، اینها همانکسانی هستند که آیات الهی را تکذیب می کنند و سرانجامی جز دوزخ ندارند.چون سرمایه سعادت خود را که همان ایمان است، از دست داده اند.
پس ایمان نمی آورند، «حَتَّی یَرَوُا الْعَذابَ الْأَلِیمَ» تا آنکه عذاب الیم را ببینند.وقتی عذاب را ببینند، البته ایمان می آورند، ولی ایمان اضطراری (و از روی ترس) فایده ای ندارد.
پس هر انسانی خواه ناخواه، دارای ایمان هست (با توجه به آیات ۹۴ تا ۹۷ از سوره یونس) چه ایماناختیاری و چه اضطراری، با این تفاوت که ایمان اختیاری، مقبول درگاه الهی است و آدمی را به سوی سعادت زندگی دنیا و آخرت سوق می دهد، امّا ایمان اضطراری که در هنگام دیدن عذاب است، نه در درگاه خدای تعالی، قبول است، و نه دردی را از او درمان می کند.همچنین آیه ۵۲ از سوره سبأ همین معنی را می رساند که ایمان آوردن از روی اضطرار و ترس ودر موقع مرگ، که عذاب الهی را می بینند، ارزشی ندارد، و لذا در آیات دیگر قرآن می خوانیم «اینها
دروغ می گویند، اگر بازگردند «به دنیا»، همان برنامه ها را تکرار می کنند» (انعام، ۲۸).قرآن کریم، فرعون را به عنوان مصداق بارز این حالت «ایمان آوردن از روی ترس» بیان می کند.
ایمان از روی ترس
خداوند متعال می فرماید: «…تا هنگامی که غرقاب، دامن او را گرفت، گفت:ایمان آوردم که هیچ معبودی، جز کسی که بنی اسرائیل، به اوایمان آورده اند، وجود ندارد، و من از مسلمین هستم».وقتی که فرعون در امواج رود نیل قرار می گیرد و لحظه به لحظه مرگ او نزدیکتر می شود، مگوید:ایمان آوردم.ولی بدیهی است، این نوع ایمان آوردن، ایمانی است که هر جانی و مجرم و گنهکاری، دم از آن میزند، بی آنکه ارزشی داشته باشد، و یا دلیل بر تکامل و حسن نیّت و صدق گفتار او گردد.به همین جهت خداوند او را مخاطب ساخت و فرمود:«اکنون ایمان می آوری در حالی که قبل از این طغیانو گردنکشی و عصیان نمودی، و در صف مفسدان فی الارض و تبهکاران قرار داشتی».
به همین دلیل، بسیار دیده شده که اگر امواج بلا فرو نشیند، و از چنگال مرگ، رهایی یابند، باز بهبرنامه های سابق بر می گردند.نظیر این تعبیر که در فوق خواندیم، در اشعار و سخنان ادبای عرب و عجم نیز آمده است.مانند:أنت و حیاض الموت بینی و بینهاو جادت بوصل حین لا ینفع الوصل«به سراغ من آمد، در حالی که امواج مرگ، میان من و او قرار گرفته بود ـ او آماده وصال گشت در آن هنگام که وصال سودینداشت».
امّا برداشت دومی از سؤال می شود و آن اینکه آیا عبادت از روی ترس، فایده ای دارد یا نه؟در جواب این برداشت، باید ذکر کرد که بندگان الهی، به ۳ نوع، خداوند متعال را عبادت می کنند.
گروهی به امید پاداش، گروهی به واسطه ترس از دوزخ و گروهی هم خداوند متعال را به خاطر عشق ومحبت به او، بندگی می کنند.چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ در حدیثی می فرمایند:«بندگان سه دسته اند:گروهی خدای عزّوجل را از ترس، عبادت می کنند، که این عبادت بردگان است.
اندیشه قم