در این مطلب به روش های تشخیص حق از باطل در قرآن پرداخته ایم
یکی از موضوعات مهمی که در قرآن به آن اشاره شده است تشخیص حق از باطل می باشد برای اینکه بتوان به اسانی فرق حق و باطل را متوجه شد در این مطلب مثال های آورده شده است.در ادامه همراه با نیک صالحی شوید تا روش های تشخیص حق از باطل را بخوانید.
تشخیص حق از باطل در قرآن
پرسش :
چگونگی تشخیص حق از باطل را در دیدگاه قرآن بیان کنید؟
پاسخ :
مقدمه: تشخیص حق از باطل یکی از اساسیترین مراحل زندگی بشر است و هر انسانی، خواه
ناخواه، پیوسته با این مسأله در زندگی خود روبرو می شود.
انسانها همیشه برای موجه جلوه دادن خود، موضع خود را حق و موضع طرف مقابل را باطل معرفی میکنند.
حتی شرورترین افراد به این مطلب توجه دارند و در ناشایستترین اعمال، خود را صاحب حق میدانند.
حال که هر کسی خود را بر حق میداند، باید حق و ویژگیهای آن را شناخت تا سره از ناسره
جدا شود و «سیه روی شود هر که در او غش باشد».
قرآن کریم که کتاب آسمانی و به دور از هر تحریف میباشد و سراسر حق است، خود را «تِبْیاناً لِکُلِّ
شَیْءٍ؛[۱] بیانگر همه چیز» معرفی میکند.
یکی از روشهای قرآن کریم برای بیان مسائل گوناگون، استفاده از مثال است.
خداوند بسیاری از مسائل اخلاقی، عرفانی و عقلی و …
را در قالب مثالهای زیبا بیان کرده است.
مثال از تشخیص حق از باطل در قرآن
در بحث مورد نظر نیز با یک مثال تمام ابعاد موضوع را به خوبی بیان کرده است.
خداوند در آیه ۱۷ سوره رعد می فرماید: «اَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِیَهٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَل السَّیْلُ زَبَداً رابِیاً وِ
مِمّا یُوقِدُونَ عَلَیْهِ فِی النّارِ اتْبِغاءَ حِلْیَهٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْحَقَّ وَ الباطِلَ فَاَمَّا الزَّبَدُ فَیَذْهَبُ
جُفاءً وَ أَمّا ما یَنْفَعُ النّاسَ فَیَمْکُثُ فِی الْاَرْضِ کَذلِکَ یَضْرِبُ اللهُ الْاَمثالَ ـ خداوند از آسمان آبی فرستاد و
از هر دره و رودخانهای به اندازه آنها سیلابی جاری ساخت.
سپس سیل بر روی خود کفی حمل کرد و از آنچه (در کورهها) برای به دست آوردن زینت آلات یا
وسایل زندگی آتش روی آن روشن میکنند نیز کفهایی مانند آن به وجود میآید.
خداوند حق و باطل را چنین مثل میزند.
اما کفها به بیرون پرتاب میشوند ولی آنچه به مردم سود میرساند در زمین میماند.
خداوند این چنین مثال میزند.»[۲] از نظر متخصصین لغت عربی، حق، چیزی است که ثبات، دوام و تحقق خارجی دارد.
به عبارت دیگر حق آن است که واقعاً وجود دارد و وجودش اصیل است و قابل زوال نیست.[۳] به خلاف
باطل که وجودش اصیل نیست و زایل شدنی است.[۴] مانند: درخت و سایهاش، که درخت وجودش واقعی و اصیل است،
اما سایهاش وجود اصیل ندارد و فانی است.
خداوند در آیه شریفه، حق را به آب یا فلزات سودمند برای مردم و باطل را به کفی که روی
آن دو قرار میگیرد، تشبیه کرده است.
تفاوتهای حق و باطل:
و نشانهها و معیارهای حق و باطل را در قالب این مثال بیان نموده، تا ما با ملاک قرار دادن
آنها حق و باطل را تشخیص دهیم.
۱٫
باطل، همواره مستکبر، بالانشین و پر سر و صدا است، ولی تو خالی و بیمحتوا.
مثل کف که حبابهای تو خالی است، اما حق متواضع، کم سر و صدا، پر محتوا و سنگین است.[۵]
۲٫
حق، همیشه مفید و سودمند است، مانند آب که مایه حیات است و مانند طلا و نقره که با ارزش
است، ولی باطل بیفایده و بیهوده می باشد.
کفهای روی آب هرگز کسی را سیراب نمیکند و گیاهی نمیرویاند و ارزشی ندارد.[۶]
۳٫
حق، همیشه متکی به نفس است و هرچه دارد از خود دارد.
اما باطل همیشه از آبروی حق بهره میبرد و از حیثیت او استفاده میکند و در سایه حق قدم بر
میدارد.
همان گونه که هر دروغی از راست فروغ میگیرد و اگر سخن راستی در جهان نبود هرگز کسی دروغی را
باور نمیکرد.
پس فروغ زودگذر باطل از برکت حق است و علت پایداری موقت باطل نیز با لباس حقانیت به میدان آمدن
است.[۷]
دیگر تفاوت حق و باطل
۴٫
هر چند که «لِلْحَقِّ دَوْلَهٌ وَ لِلْباطِلِ دَوْلَهٌ؛[۸] حق و باطل هر یک دورانی دارند».
اما دوران حق همیشگی و دوران باطل زودگذر است.
باطل، مانند کف روی آب بعد از مدتی از بین میرود، ولی آب زلال و مفید برای مردم میماند.
«ما ینفع الناس فیمکث فی الارض؛[۹] آنچه برای مردم سودمند است در زمین باقی میماند.»
۵٫
باطل همواره دنبال بازار آشفتگی میگردد و از هرج و مرج استفاده میکند تا خود را نشان دهد، اما هنگامی
که نظم برقرار شود، هویت آن آشکار می گردد و به سرعت کنار میرود.
مثل سیلاب که وقتی در جوش و خروش است، آب با کف و اجسام دیگر مخلوط است، اما هنگامی وارد
دشت میشود و آرام می گیرد، کفها زایل میشوند و آب زلال نمایان می گردد.[۱۰]
۶٫
امام علی ـ علیه السّلام ـ در نهج البلاغه میفرمایند: «اگر باطل با حق آمیخته نمیشد، حق بر حقخواهان پوشیده
نمیگردید.»[۱۱] مردم چند دستهاند: گروهی حق را میشناسند و از آن پیروی میکنند و گروهی باطل را میشناسند و دنبال
آن حرکت میکنند و گروهی دنبال حق هستند ولی حق را نمیشناسند.
این گروه دچار شبهه میشوند و گمراه میگردند.
این افراد خواهان از حق اند، ولی چون کوته فکر و ظاهربین هستند، از راه حق منحرف میشوند و با
اندک تبلیغات توخالی فریب ظواهر را میخورند.
تبعیت از حق
بنابراین: برای تبعیت از حق، اول باید حق را بشناسیم «اِعْرِفْ اَلْحَقَّ تَعْرِفْ اَهْلَهُ؛[۱۲] حق را بشناس تا اهلش را
بشناسی».
اگر ما معیارهای حقانیت را بدانیم، هر کس که طبق آن معیارها حرکت کند حق میدانیم و هر کس را
که بر خلاف آن قدم بردارد، باطل میشماریم.
نتیجه: یکی از راههای شناخت حق از باطل توجه به مشخصههای حق است که با استفاده از آیه قرآن ذکر
شد.
اگر کسی به نیروی تقوا مسلح باشد، تشخیص حق و باطل برای او یک وعده الهی است.
«هر کس تقوا پیشه کند خداوند به او نیروی تشخیص حق از باطل (فرقان) را عطا می کند».
بد نیست فواید شناخت حق را بدانید
شناخت حق به انسان این امکان را می دهد تا از کوردلی بیرون آید و حقایق هستی را چنان که هست بشناسد و نهایت و غایت هر امری را بداند و در مسیر درست گام بردارد. اهل بصیرت همانند کسی است که در دره ها و دامنه کوه ها غرق در جزئیات است ولی با توجه به این که چکاد و غایت سیر و حرکت خویش را می بیند و در آن مسیر گام برمی دارد، هرگز جزئیات، وی را فریب نمی دهد و از اصل غایت و هدف باز نمی ماند؛ ضمن این که هدف غایی را به شکل وضوح می بیند.
به سخن دیگر کسانی که با استفاده از ابزارها و عوامل شناختی چون فکر و فطرت سالم و بهره گیری از آموزه های وحیانی و امدادهای غیبی، حق را می شناسند، به بصیرتی دست می یابند که آنان را همواره متوجه غایت هر چیزی می کند که همان خداوند تبارک و تعالی است؛ زیرا در پس هر چیزی و آفریده ای، خداوند آفریدگار و پروردگار را می نگرند. این گونه است که خداوند مبدا و منتهای هر سیر و حرکتی می شود و این افراد متوجه منشأ حق یعنی خداوند آفریدگار و پروردگار می باشند و در مسیر، هرگونه زمینه های تردید از ایشان برطرف می شود؛ زیرا همواره خداوند را در پس و پیش و درون و بیرون آن چیز می ببینند. (بقره آیه ۱۴۷ و آیات بسیار دیگر)
منبع : اندیشه قم -بیت الاحزان