بایگانی‌ها داستان جالب - صفحه 2 از 7 - داستان

داستان جالب

داستان جالب راننده اتوبوس

داستان جالب راننده اتوبوس

راننده اتوبوس در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب...

داستان کوتاه ثروت واقعی

داستان کوتاه ثروت واقعی

ثروت واقعی او طلاها را در گودالی در حیاط خانهاش پنهان کرد. او هر روز به...

داستان جالب:من بی حیا نیستم

داستان جالب:من بی حیا نیستم

من بی حیا نیستم روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه...

حکایت آموزنده:ادعای خدایی

حکایت آموزنده:ادعای خدایی

ادعای خدایی می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در...

داستان جالب:روز قسمت

داستان جالب:روز قسمت

روز قسمت روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.خدا گفت : چیزی از من بخواهید.هر...

داستان جالب:تصمیم درست در موقعیت ها

داستان جالب:تصمیم درست در موقعیت ها

تصمیم درست مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت.خانه ای دید که داشت می سوخت...

داستان جالب:رازورمز خوشبختی در زندگی مشترک

داستان جالب:رازورمز خوشبختی در زندگی مشترک

راز خوشبختی در زندگی مشترک روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در...

داستان جالب واحساسی:لحظه های عاشقانه

داستان جالب واحساسی:لحظه های عاشقانه

لحظه های عاشقانه زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب...

داستان جالب:رمز بسم الله…حتمابخوانید

داستان جالب:رمز بسم الله…حتمابخوانید

 بسم الله گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.این زن تمام کارهایش را...

داستان جالب :لبخند زیبای دخترک

داستان جالب :لبخند زیبای دخترک

لبخند در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود.هیچکس نمی دانست که...

داستان جالب:تصویر آرامش

داستان جالب:تصویر آرامش

تصویر آرامش پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را...

داستان جالب:خراش عشق مادر

داستان جالب:خراش عشق مادر

خراش عشق مادر یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد...

داستان بامزه:از فرصت ها استفاده کنید!

داستان بامزه:از فرصت ها استفاده کنید!

از فرصت ها استفاده کنید! مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد...

داستان جالب:باغ انار

داستان جالب:باغ انار

باغ انار زمانی‌ که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه ها خیلی دوستداشتیم،...

داستان جالب:دو روز مانده به پایان جهان

داستان جالب:دو روز مانده به پایان جهان

 پایان جهان دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش...

داستان آموزنده:به خاطر خودم

داستان آموزنده:به خاطر خودم

به خاطر خودم مرد جوانی پدر پیرش مریض شد.چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را...

داستان جالب:آرامش

داستان جالب:آرامش

آرامش یه پسر و دختر کوچولو داشتن با هم بازی میکردن.پسر کوچولو یه سری تیله داشت...

داستان جالب:قورباغه ها

داستان جالب:قورباغه ها

داستان قورباغه ها مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودندقورباغه ها به...

داستان بامزه:هیزم شکن و جنیفر لوپز

داستان بامزه:هیزم شکن و جنیفر لوپز

هیزم شکن و جنیفر لوپز هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود،...

داستان آموزنده:شایعه

داستان آموزنده:شایعه

شایعه زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد.بعد از...

حکایت آموزنده:خدا و گنجشک

حکایت آموزنده:خدا و گنجشک

خدا و گنجشک روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند...

داستان جالب:روش شناخت شیطان!

داستان جالب:روش شناخت شیطان!

شناخت شیطان روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد.با خود عهد کرد تازمانی که انسانی نیابد...

داستان آموزنده:سنگ و سنگ تراش

داستان آموزنده:سنگ و سنگ تراش

سنگ و سنگ تراش روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت...

داستان جالب: سگ ها و آدم ها

داستان جالب: سگ ها و آدم ها

سگ ها و آدم ها -چاقو وسیله بسیار خوبی است.این را همه اهل مزرعه می دانند.از...

حکایت آموزنده:افسوس تکراری

حکایت آموزنده:افسوس تکراری

افسوس تکراری پیری برای جمعی سخن میراند،لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند....

داستان جالب:مردم چه می گویند؟؟

داستان جالب:مردم چه می گویند؟؟

مردم چه می گویند؟ می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم...

داستان جالب:راز جعبه کفش

داستان جالب:راز جعبه کفش

جعبه کفش زن وشوهری بیش از ۶۰ سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به...

داستان جالب:زنجیر عشق

داستان جالب:زنجیر عشق

زنجیر عشق یک روز بعد از ظهر وقتی اسمیت داشت از کار برمی گشت خانه، سر...

داستان آموزنده:تصمیم مهم

داستان آموزنده:تصمیم مهم

تصمیم مهم در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان...

داستان جالب:آینه

داستان جالب:آینه

آینه مردی که درکوچه می رفت هنوز به صرافت نیافتاده بود به یاد بیاورد که سیزده...