داستان جالب
داستان جالب راننده اتوبوس
راننده اتوبوس در ایستگاه بعدی، یک مرد با هیکل بزرگ، قیافه ای خشن و رفتاری عجیب...
داستان جالب:من بی حیا نیستم
من بی حیا نیستم روزی روزگاری، عابد خداپرستی بود که در عبادتکده ای در دل کوه...
حکایت آموزنده:ادعای خدایی
ادعای خدایی می گویند ابلیس، زمانی نزد فرعون آمد در حالیکه فرعون خوشه ای انگور در...
داستان جالب:روز قسمت
روز قسمت روز قسمت بود.خدا هستی را قسمت می کرد.خدا گفت : چیزی از من بخواهید.هر...
داستان جالب:تصمیم درست در موقعیت ها
تصمیم درست مردی زیر باران از دهکده کوچکی می گذشت.خانه ای دید که داشت می سوخت...
داستان جالب:رازورمز خوشبختی در زندگی مشترک
راز خوشبختی در زندگی مشترک روزی یک زوج،بیست و پنجمین سالگرد ازداوجشان را جشن گرفتند.آنها در...
داستان جالب واحساسی:لحظه های عاشقانه
لحظه های عاشقانه زن نصف شب از خواب بیدار میشود و میبیند که شوهرش در رختخواب...
داستان جالب:رمز بسم الله…حتمابخوانید
بسم الله گویند مردی بود منافق اما زنی داشت مومن و متدین.این زن تمام کارهایش را...
داستان جالب :لبخند زیبای دخترک
لبخند در یکی از شهرهای اروپایی پیرمردی زندگی می کرد که تنها بود.هیچکس نمی دانست که...
داستان جالب:تصویر آرامش
تصویر آرامش پادشاهی جایزه بزرگی برای هنرمندی گذاشت که بتواند به بهترین شکل ، آرامش را...
داستان جالب:خراش عشق مادر
خراش عشق مادر یک روز گرم تابستان ، پسر کوچکی با عجله لباسهایش را در آورد...
داستان بامزه:از فرصت ها استفاده کنید!
از فرصت ها استفاده کنید! مردی با اسلحه وارد یک بانک شد و تقاضای پول کرد...
داستان جالب:باغ انار
باغ انار زمانی که بچه بودیم، باغ انار بزرگی داشتیم که ما بچه ها خیلی دوستداشتیم،...
داستان جالب:دو روز مانده به پایان جهان
پایان جهان دو روز مانده به پایان جهان، تازه فهمیده که هیچ زندگی نکرده است، تقویمش...
داستان آموزنده:به خاطر خودم
به خاطر خودم مرد جوانی پدر پیرش مریض شد.چون وضع بیماری پیرمرد شدت گرفت او را...
داستان جالب:قورباغه ها
داستان قورباغه ها مارها قورباغه ها را می خوردند و قورباغه ها غمگین بودندقورباغه ها به...
داستان بامزه:هیزم شکن و جنیفر لوپز
هیزم شکن و جنیفر لوپز هیزم شکنی مشغول قطع کردن یه شاخه درخت بالای رودخونه بود،...
داستان آموزنده:شایعه
شایعه زنی در مورد همسایه اش شایعات زیادی ساخت و شروع به پراکندن آن کرد.بعد از...
حکایت آموزنده:خدا و گنجشک
خدا و گنجشک روزها گذشت و گنجشک با خدا هیچ نگفت.فرشتگان سراغش را از خدا گرفتند...
داستان جالب:روش شناخت شیطان!
شناخت شیطان روزی روزگاری شیطان به فکر سفر افتاد.با خود عهد کرد تازمانی که انسانی نیابد...
داستان آموزنده:سنگ و سنگ تراش
سنگ و سنگ تراش روزی، سنگ تراشی که از کار خود ناراضی بود و احساس حقارت...
داستان جالب: سگ ها و آدم ها
سگ ها و آدم ها -چاقو وسیله بسیار خوبی است.این را همه اهل مزرعه می دانند.از...
حکایت آموزنده:افسوس تکراری
افسوس تکراری پیری برای جمعی سخن میراند،لطیفه ای برای حضار تعریف کرد همه دیوانه وار خندیدند....
داستان جالب:مردم چه می گویند؟؟
مردم چه می گویند؟ می خواستم به دنیا بیایم، در زایشگاه عمومی، پدر بزرگم به مادرم...
داستان جالب:راز جعبه کفش
جعبه کفش زن وشوهری بیش از ۶۰ سال بایکدیگر زندگی مشترک داشتند.آنها همه چیز را به...
داستان آموزنده:تصمیم مهم
تصمیم مهم در یکی از روستاهای ایتالیا، پسر بچه شروری بود که دیگران را با سخنان...