عکسی که در زیر مشاهده می کنید، تصویری است که قلب میلیون ها نفر را اسیر خود کرد: تصویر پیرمردی بیوه که به تنهایی و با عکسی از همسر درگذشته اش غذا صرف می کند. به گزارش نیک صالحی در یک مصاحبه آقای جان سیلوا درباره علاقه زیاد به همسرش هیلدا صحبت کرد و اینکه […]
عکسی که در زیر مشاهده می کنید، تصویری است که قلب میلیون ها نفر را اسیر خود کرد: تصویر پیرمردی بیوه که به تنهایی و با عکسی از همسر درگذشته اش غذا صرف می کند.
به گزارش نیک صالحی در یک مصاحبه آقای جان سیلوا درباره علاقه زیاد به همسرش هیلدا صحبت کرد
و اینکه چطور وقتی یک بازیکن بیسبال بود به طور کاملا اتفاقی با هیلدا آشنا شد و حالا به معنای
واقعی کلمه هر روز عزادار همسرش است.
خبرنگار، جان سیلوا را در خانه اش در کالیفرنیا یافت، جایی که او و همسرش با هم زندگی می کردند
و اکنون شش سال از فوت همسرش می گذرد.
سیلوا از زمان فوت هیلدا هر وقت برای غذا خوردن به بیرون می رود عکس او را نیز با
خود می برد و معمولا به رستوران مورد علاقه خود و همسرش که خاطرات زیادی با هم داشتند می رود.
ماجرای واقعی از یک عشق رمانتیک
این عکس در یک رستوران برگر از او گرفته شده و به شدت محبوب شد، خودش درباره این عکس
می گوید:”من واقعا نمی دانستم کسی عکس مرا انداخته است، از یکی از خویشاوندانم که عکس را در اینترنت دیده
بود این موضوع را فهمیدم.
من الان ۸۷ سال سن دارم و دنبال هیجان نیستم .
ولی مرد خوش شانسی بودم که توانستم با دختری که دوست داشتم ازدواج کنم.”
سیلوا درست در روز تولد
۱۷ سالگی اش در ۸ سپتامبر ۱۹۴۴ با همسرش به طور اتفاقی برخورد کرد که ماجرای آنها بیشتر شبیه صحنه ای از یک فیلم رمانتیک کلاسیک است!
ماجرای واقعی از یک عشق رمانتیک
هنگام بازی بیسبال، هم تیمی سیلوا توپ را برای او پرتاب می کند
ولی او توپ را از دست می دهد و از دست تقدیر توپ را هیلدا می گیرد، سیلوا کلاهش
را بر می دارد و در همان لحظه به آن دختر علاقمند می شود ولی آن دختر در میان جمعیت
گم می شود و سیلوا تا ده سال بعد نمی تواند او را ببیند.
در طی این ده سال او تنها به آن دختر فکر می کرد ولی هیچ نشانی از او نداشت
تا آنکه ده سال بعد پدرش از او می خواهد که سه بسته سیب زمینی را به درب منزلی برساند
و در همان زمان، لحظه رویایی سیلوا سر می رسد ، به گزارش نیک صالحی چرا که هیلدا در را
به روی او باز می کند!
ماجرای واقعی از یک عشق رمانتیک
سیلوا آن موقع می فهمد که هیلدا دختر آرایشگری است که او اغلب
به نزد او می رود و حتی با پدرش سوار یک ماشین نیز شده بود.
آقای جان سیلوا از قبل برای این آرایشگر داستان دلباختن به دختری که او را گم کرده را تعریف کرده
بود و مرد آرایشگر از او خواسته بود که اگر دختر مورد نظر را دوباره یافت حتما او را برای
دیدن وی ببرد ، غافل از آنکه آن دختر کسی نبود جز دختر خودش!
آن دو در همان سال
یعنی ۱۹۵۴ با هم ازدواج کردند و ۵۵ سال زندگی مشترک در کنار هم داشتند و در طول این مدت
عاشقانه در کنار هم زندگی کردند و به گفته آقای سیلوا تنها حسرت زندگی شان فرزند دار نشدنشان بود.
ماجرای واقعی از یک عشق رمانتیک
تهیه و ترجمه: گروه خبر نیک صالحی
بخش اختصاصی نیک صالحی