زنی برای شکایت از همسر کودک آزارش دست به دامن قاون شد تا پسر ۳ ساله اش و دختر ۱۳ ساله خود را نجات دهد. وی عنوان کرده است همسر معتادش پسرش را در ماشین لباسشویی زندانی کرده است
زن جوان که از رفتارهای همسرش به ستوه آمده بود برای نجات فرزندانش از پدر معتادشان به قانون پناه برد تا که شاید آن ها او را نجات دهند این زن ا دعا کرده بود که پسر ۳ ساله اش توسط همسر معتاد و بی رحمش در ماشین لباسشویی زندانی شده است و دختر ۱۳ ساله اش به خاطر فرار از ازدواج با مردی که چندین سال از او بزرگتر می باشد به خانه پدربزرگش رفت و او نیز به پلیس شکایت کرده است. در ادامه جزئیات این کودک آزاری را در نیک صالحی مشاهده کنید
آزار وحشیانه پسر ۳ ساله توسط پدر معتاد
زن ۳۵ سالهای که برای افشای ماجرای کودک آزاریهای همسرش دست به دامان قانون شده است کلانتری پنجتن مشهد مراجعه کرد.
وی گفت: ۲۰ ساله بودم که با اصرارهای مادربزرگم و رضایت بزرگ ترها به خواستگاری پسر خالهام پاسخ مثبت دادم
و در میان هلهله و شادی بستگان و آشنایان پا به خانه بخت گذاشتم اما وقتی دخترم به دنیا آمد
دیگر از «قربانعلی» غافل شدم و به خواستههای او بی تفاوت بودم.
آن روزها همه وقتم را صرف فرزندم میکردم تا او را فردی شایسته و مودب تربیت کنم در واقع
فقط مسئولیت مادری را جدی گرفتم و از همسرداری غافل شدم به طوری که فرزندم همه زندگیام شده بود
و قربانعلی را از خاطر برده بودم.
با به دنیا آمدن پسرم این فاصله هر روز بیشتر میشد ولی من انگار چیزی جز دختر و پسرم
را در اطرافم نمیدیدم. خلاصه زمانی به خود آمدم و به قربانعلی فکر کردم که او رفتوآمدها و تلفنهای مشکوکی داشت.
خواستم علت پنهان کاریهای تلفنی اش را از او بپرسم که ناگهان چشم در چشمم دوخت و با صراحت گفت: زن مطلقهای را با دو فرزندش به عقد موقت خودش درآورده است . هاج و واج مانده بودم و زبانم از شدت حیرت بند آمده بود.
کودک آزاری پسر ۳ ساله توسط پدرش
از آن روز به بعد گریه کنان تلاش کردم تا آن زن راطلاق بدهد ولی قربانعلی آن قدر به او وابسته
شده بود که به هیچ عنوان حاضر به این کار نشد از شدت عصبانیت جنجال به راهانداختم و با
پیدا کردن نشانی منزل آن زن به در خانه اش رفتم تا او را به خاطر این که
وارد زندگیام شده و اعتماد مرا به قربانعلی از بین برده است بازخواست و سرزنش کنم اما این
کار من اوضاع را بدتر کرد و قربانعلی هم سر لجبازی گذاشت.
وقتی خانواده همسرم به این موضوع پی بردند به شدت از قربانعلی ناراحت شدند و او را طرد کردند اما من دیگر دارای سه فرزند بودم و باید به زندگی با او ادامه میدادم چرا که نمیخواستم طلاق بگیرم و آینده فرزندانم را به دلیل اشتباهات خودم و همسرم به نابودی بکشانم .
حداقل با گذشت از اشتباه همسرم میتوانستم باز هم برای تربیت فرزندانم تلاش کنم ولی همسرم دیگر آن
قربانعلی سابق نبود و به مردی پرخاشگر و عصبانی تبدیل شده بود .
حالا که دوسال از آن ماجرا میگذرد او به مصرف مواد مخدر روی آورده است و نه تنها من و
فرزندانم را آزار میدهد بلکه هوویم و فرزندانش نیز از رفتارهای خشن او درامان نیستند به طوری
که گاهی دلم برای هوویم نیز میسوزد! همسرم چند روز قبل پسر سه سالهام را که ناراحتی قلبی
نیز دارد کتک زده و برای آن که صدای گریه هایش را نشنود او را درون ماشین لباس شویی زندانی کرده بود.
اکنون دختر ۱۳ سالهام نیز با چشمانی گریان و سروصورتی کبود به منزل پدر بزرگش پناه برده تا با مردی که ۱۵ سال از خودش بزرگتر است ازدواج نکند.
همسرم دخترم را از تحصیل منع کرده و به زور میخواهد او را به عقد مردی درآورد که سابقه
یک زندگی ناموفق دارد. با وجود این باز هم فرزندانم قربانی اشتباهات من و همسرم در زندگی شدهاند و. ..
روزنامه خراسان