پسری که به خاطر مخالفت های پدر و مادرش با ازدواجش ، مادرش را کشته و به خاطر عدم پیگری اولیای دم ۱۱ سال در زندان بلاتکلیف مانده است. او از قضات دادگاه در خواست کمک کرد و بار دیگر پای میز محاکمه ایستاد.
سرنوشت تلخ المیرا و فرشاد
سرنوشت تلخ المیرا و فرشاد ,عصردوازدهم شهریور ۸۴ دختر جوانی هراسان با کلانتری تجریش تماس گرفت و از کشته شدن
مادر ۴۹ساله اش به نام اعظم خبر داد.
وی گفت: عصر وقتی از دانشگاه به خانه برگشتم هر چه در زدم کسی در را باز نکرد.
من با کلید یدکی در را باز کردم و ناباورانه با جنازه مادرم روبه رو شدم.
پلیس وقتی به خانه مورد نظررفت با جنازه زن میانسال روبه رو شد که با پیچیده شدن طناب دور گردنش
خفه شده بود.
پلیس به تحقیق پرداخت و به درگیری های دنباله دار پسر خانواده و پدر و مادرش پی برد.
به این ترتیب پسر خانواده به نام فرشاد ۲۲ساله تحت بازجویی قرار گرفت.
پسر دانشجو به قتل مادر اعتراف کرد و گفت: می خواستم پدرم را هم بکشم چون پدر و مادرم
مخالف ازدواج بودند اما در اجرای نقشه قتل پدرم ناکام ماندم.
من نقشه قتل را با دختر مورد علاقه ام کشیدم.
به دنبال اعتراف های پسر عاشق پیشه دختر مورد علاقه اش به نام المیرا نیز بازداشت شد.
سرنوشت تلخ المیرا و فرشاد این دو در حالی پای میز محاکمه ایستادند که خواهر فرشاد اعلام رضایت کرد اما
مادربزرگ وی تقاضای قصاص را مطرح کرد.
در آن جلسه قضات دادگاه فرشاد را به قصاص و المیرا با به خاطر معاونت در جنایت به ۱۰ سال زندان محکوم کردند.
حکم صادره در دیوان عالی کشور مهر تایید خورده بود که مادربزرگ فرشاد که از اولیای دم بود به خاطر
کهولت سن فوت شد و خاله و دایی های فرشاد که ولی دم مادرش محسوب می شدند پیگیر پرونده نشدند.
به این ترتیب فرشاد ۱۱سال در زندان بلاتکلیف ماند.
تا اینکه با تصویب قانون جدید و اجرایی شدن آن از خرداد ماه سال ۹۲ فرشاد طی نامه ای به
دادستان در خواست اعمال ماده ۴۲۹ را مطرح کرد و خواست تا تکلیفش بعد از ۱۱سال روشن شود.
به این ترتیب این پسر جوان که حالا ۳۳ساله است در شعبه دوم دادگاه کیفری یک استان تهران به
ریاست قاضی محسن زالی و با حضور دو مستشار پای میز محاکمه ایستاد.
سرنوشت تلخ المیرا و فرشاد
در این جلسه فرشاد به دفاع پرداخت و در تشریح جزییات ماجرا گفت: مدتی بود
با المیرا آشنا شده و به او علاقمند شده بودم.
می خواستم هر طور شده با او ازدواج کنم اما پدر و مادرم مخالف این ازدواج بودند.
علت مخالفت های آنها اختلاف طبقاتی بین خانواده ما و خانواده المیرا بود.
وقتی چندین بار با پدر و مادرم صحبت کردم و نتوانسیتم آنها را برای ازدواج با دختر مورد علاقه ام
متقاعد کنم با المیرا نقشه قتل آنها را کشدیم.
قرار بود به پدرم و مادرم سیانور بدهم اما نشد.
به همین خاطر طبق نقشه به خانه رفتم و با مادرم تماس گرفتم و از او خواستم هر چه زودتر
از محل کارش به خانه بیاید.
به محض اینکه مادرم به خانه آمد طنابی را که از قبل تهیه کرده بودم دور گردنش انداختم و او
را خفه کردم.
همان موقع با پدرم تماس گرفتم و از او خواستم تا او هم محل کارش را به سرعت ترک کند
و به خانه بیاید اما پدرم گفت کار مهمی دارد و نمی تواند به خانه بیاید.
به همین خاطر نتوانستم او را بکشم.
سرنوشت تلخ المیرا و فرشاد مانند سمیه و شاهرخ قصد ازدواج داشتند که دستشان به خون آلوده شد
وی در حالی که سرش را پایین انداخته بود گفت: من در آن زمان بچه بودم که چنین نقشه ای
کشیدم.
حالا ۱۱سال است که در زندان هر شب کابوس اعدام می بینم و عدم پیگیری خانواده مادری ام باعث
شده تا بلاتکلیف بماند.
حالا از قضات دادگاه تقاضا دارم در مجازاتم تخفیف قائل شوند.
در پایان این جلسه هیات قضایی وارد شور شد تا رای صادر کند.
در ماده ۴۲۹ قانون مجازات اسلامی جدید آمده چنانچه صاحب حق قصاص بدون عذر موجه مرتکب را در وضعیت نامعین
رها کند و در مدت معین شده از سوی دادگاه نیز پیگیر ماجرا نشود دادگاه حق دارد مرتکب را بعد
از تعیین تعزیر و گذشتن مدت زمان آن با اخذ وثیقه مناسب آزاد کند.
رکنا