اشعار عاشقانه سعدی را در ادامه بخوانید .
اشعار عاشقانه سعدی
اشعار عاشقانه سعدی , اول اردیبهشت ماه در تقویم ملی ایرانیان همزمان با سالروز تولد شیخ اجل سعدی شیرازی که فرهنگوران او را بهعنوان استاد سخن میشناسند ، یادروز سعدی نام گرفته است.
افزون بریک دههاست که با مشارکت نهادها و ارگانهای فرهنگی فارس، سعدی پژوهان و سعدی شناسان هر سال با اجتماع
بر تربت استاد سخن سعدی شیرازی با نکوداشت یاداین پیام آور انسانیت به تبیین آرا و اندیشههای شیخ اجل میپردازند.
آرامگاه سعدی
اشعار عاشقانه سعدی
پیش ما رسم شکستن نبود عهد وفا را الله الله تو فراموش مکن صحبت ما را قیمت عشق
نداند قدم صدق ندارد سست عهدی که تحمل نکند بار جفا را گر مخیر بکنندم به قیامت که چه خواهی
دوست ما را و همه نعمت فردوس شما را گر سرم میرود از عهد تو سر بازنپیچم تا بگویند پس
از من که به سر برد وفا را خنک آن درد که یارم به عیادت به سر آید دردمندان به
چنین درد نخواهند دوا را باور از مات نباشد تو در آیینه نگه کن تا بدانی که چه بودست گرفتار
بلا را از سر زلف عروسان چمن دست بدارد به سر زلف تو گر دست رسد باد صبا را سر
انگشت تحیر بگزد عقل به دندان چون تأمل کند این صورت انگشت نما را آرزو میکندم شمع صفت پیش وجودت
که سراپای بسوزند من بی سر و پا را چشم کوته نظران بر ورق صورت خوبان خط همیبیند و عارف
قلم صنع خدا را همه را دیده به رویت نگرانست ولیکن خودپرستان ز حقیقت نشناسند هوا را مهربانی ز من
آموز و گرم عمر نماند به سر تربت سعدی بطلب مهرگیا را هیچ هشیار ملامت نکند مستی ما را قل
لصاح ترک الناس من الوجد سکاری
اشعار عاشقانه سعدی
مجنون عشق را دگر امروز حالت است کاسلام دین لیلی و دیگر ضلالت است
فرهاد را از آن چه که شیرین ترش کند این را شکیب نیست گر آن را ملالت است عذرا که
نانوشته بخواند حدیث عشق داند که آب دیدهٔ وامق رسالت است مطرب همین طریق غزل گو نگاه دار کاین ره
که برگرفت به جایی دلالت است ای مدعی که میگذری بر کنار آب ما را که غرقهایم ندانی چه حالت
است زین در کجا رویم که ما را به خاک او واو را به خون ما که بریزد حوالت است
گر سر قدم نمیکنمش پیش اهل دل سر بر نمیکنم که مقام خجالت است جز یاد دوست هر چه کنی
عمر ضایع است جز سر عشق هر چه بگویی بطالت است ما را دگر معامله با هیچکس نماند بیعی که
بی حضور تو کردم اقالت است از هر جفات بوی وفایی همیدهد در هر تعنتیت هزار استمالت است سعدی بشوی
لوح دل از نقش غیر او علمی که ره به حق ننماید جهالت است گردآوری گروه فرهنگی نیک صالحی