اگر شما و همسرتان این ویژگی های شخصیتی را داشته باشید، ممکن است ازدواج شما محکوم به شکست باشد.
همانطور که هر کسی که وارد یک ازدواج میشود، میداند، قبل از اینکه اولین “من انجام میدهم” گفته شود، شانسها در برابر زوجها انباشته میشود. این نه تنها آمار طلاق است که در دوردست میچرخد، بلکه این واقعیت است که رفتارها یا سناریوهای مختلفی وجود دارد که میتواند رابطه شما را خراب کند . و احتمال طلاق را بالا ببرد .
احتمال طلاق با این ۷ ویژگی شخصیتی
بنابراین، یکی از بهترین کارها این است که خودمان را با دانش لیستی از ویژگی های شخصیتی مسلح کنیم که اگر کنترل نشود، می تواند یک ازدواج را نابود کند.زیرا همه ما عادت های بدی داریم و با درک بدترین آنها، بهتر می توانیم عیوب خود را بشناسیم، خود را مسئول بدانیم و بهترین شریکی باشیم که می توانیم باشیم. به عبارت دیگر، در تلاش برای بهبود خودمان، میتوانیم شبح طلاق را از ذهن خود دور کنیم و روی آینده تمرکز کنیم – و لذت ازدواج.
بنابراین، به گفته روانشناسان، کارشناسان روابط و وکلای طلاق، برخی از رایج ترین ویژگی های شخصیتی هستند که می توانند منجر به طلاق شوند. و احتمال طلاق را بالا ببرند .
زوج هایی که ترکیبی از این ۷ ویژگی شخصیتی دارند، بیشترین احتمال طلاق را دارند:
۱- فاجعه سازی
وقتی یکی از طرفین تمایل دارد حوادث کوچکی را انجام دهد و آنها را نامتناسب کند، می تواند به آرامی ازدواج را از بین ببرد. و در بسیاری از موارد، این حوادث ناچیز هستند، اما با اضطراب و افسردگی بزرگتر می شوند.
دیوید گونت ، یک وکیل خانواده مستقر در ایلینوی، مواردی را گزارش میدهد که مشتریان برای مواردی مانند دیر رسیدن همسر به خانه یا فراموش کردن خشکشویی، درخواست طلاق دادهاند.
گونت میگوید: «در موارد شدید، مشتریانی داشتهام که از فاجعهآمیز کردن پرونده طلاق از همسرشان در سه نوبت مختلف رنج میبرند. «یک اتفاق بی ضرر مشتری را به درخواست طلاق سوق می دهد، در طول طلاق مشتری متوجه می شود که بیش از حد واکنش نشان داده است و مشتری طلاق را رد می کند. رویداد بیضرر بعدی، همین روند را تسریع میکند… درخواست طلاق بدهید، متوجه شوید که آنها بیش از حد واکنش نشان دادهاند، طلاق را رد کنید.»
۲- ماتریالیسم
مطالعات نشان دادهاند که وقتی یک یا هر دو شریک ازدواج تمایل به بیشتر خواستن و/یا خرید بیشتر داشته باشند، میتواند یک قاتل ازدواج مطمئن باشد.
راسل دی. نایت ، وکیل طلاق شیکاگو، میگوید: «در دنیای امروز، زنان سخت کار میکنند و درآمد زیادی دارند، اما همیشه از مرد انتظار دارند که سختتر کار کند و درآمد بیشتری کسب کند» . “اگر زنی به طور مداوم از شریک زندگی خود بیشتر درآمد داشته باشد، اگر زندگی خود را بر اساس چیزهای مادی مانند پول قضاوت کند، به آرامی شروع به رنجش از او می کند.”
۳- مراقبت اجباری
این کیفیت خوبی به نظر می رسد، اما زمانی که یکی از طرفین بیش از حد به دیگری می دهد، در واقع می تواند نشانه ای از فاصله عاطفی و روشی ظریف برای اعمال کنترل در رابطه باشد. این می تواند منجر به احساس رنجش و انزوا شود و در نهایت راه را برای طلاق هموار کند.
مارک بی بورگ، جونیور، دکترا، میگوید: پیام با اینگونه شروع میشود: «من به شما میدهم زیرا برای شما اهمیت میدهم؛ و به پایان میرسد: «من چیزی از شما نمیگیرم، پس هیچ چیز ارزشمندی برای ارائه ندارید. D.، روانشناس بالینی و نویسنده کتاب سلامتی رابطه: ایجاد و حفظ روابط سالم : «بیش از حد دادن، دفاعی قدرتمند در برابر ایجاد متقابل و برابری در روابط است، برقراری صمیمیت و همدلی را مجاز نمیداند و باعث میشود افراد در ازدواج احساس انزوا کنند.»
۴- اجتناب از مشاجره
اختلاف نظر برای ازدواج ضروری است. مهم است که شکایات را آشکارا مطرح کنید و وقتی به طور موثر انجام شود ، می تواند به حل مشکلات و بهبود ارتباطات کمک کند.
با این حال، وقتی در یک رابطه از مشاجره اجتناب شود، همه چیز حل نشده باقی می ماند و رابطه نمی تواند پیشرفت کند. این منجر به ناراحتی می شود.
همانطور که دکتر نیکی گلدشتاین یک متخصص جنسی و متخصص روابط می گوید: “روابط را می توان بدون آن تمرکز و سخت کوشی که ممکن است کسی که از بحث و جدل اجتناب می کند آمادگی ارائه آن را نداشته باشد، حفظ کرد.”
۵- یک نفس شکننده
ناامنی های عمیق می توانند بذر تحولات زناشویی را بکارند، زیرا فرد ناامن ممکن است سعی کند ابزارهای بیرونی برای حل این ناامنی ها پیدا کند.یکی از این ابزارهای بیرونی می تواند توجه شخص دیگری باشد که اولین قدم در مسیر خیانت است – احساسی یا غیره.
گلدشتاین میگوید: «وقتی زندگی آرام میگیرد و فقط دو نفر در کنار هم زندگی میکنند، «خود شکننده» دیگری را پیدا میکند که به طرق مختلف تحت تأثیر قرار بگیرد.
۶- خودشیفتگی
جای تعجب نیست که خطر طلاق در میان افراد خودشیفته بسیار زیاد است، عمدتاً به دلیل ناتوانی آنها در دیدن واقعیت در مورد تعادل نقش های رابطه.اغلب اوقات، زمانی که مشکلی پیش میآید یا هر نوع درگیری وجود دارد، یک خودشیفته تمایل دارد نقش قربانی را بازی کند.
گلدشتاین میگوید: «کسی که همیشه نقش قربانی را همراه با احساس بزرگی از خود بازی میکند، ممکن است قدرت و کنترل لازم برای اصلاح مسائل را در زمانی که رابطه در خطر است، نداشته باشد. “اگر کسی در وهله اول مسئولیت نقش خود را بر عهده نگیرد، چگونه می تواند مسائل را اصلاح کند؟”
۷- خودخواهی
به نظر می رسد که خودخواهی و خودشیفتگی یکی هستند، اما تفاوت در این است که همه کمی خودخواهی در خود دارند و هرکسی اوقاتی دارد که ممکن است نیازهای خود را بر نیازهای همسرش ترجیح دهد. هنگامی که این رفتار به عادت تبدیل شود و شریک به طور مداوم به دیگری احساس بی فایده بودن بدهد، ممکن است مشکلات ایجاد شود.
گلدشتاین میگوید : « خودخواه بودن در ازدواج ماندگاری دارد ، و تنها عشق زیاد، کسی را در اطراف نگه میدارد». با این حال، وقتی [خودخواهی] برای شخص دیگری آزاردهنده باشد، ممکن است اوضاع به سمت پایین پیش برود.»