این عروس و داماد نذر کرده بودند که مراسم عروسی خود را در آسایشگاه کهریزک برگزار کنند
خوشبختانه هرسال در مراسم های مهم و جشن ها مردم سالمندان را فراموش نمی کنند و به دیدار آنها می روند. آسایشگاه کهریزک هرسال برنامه خاصی در این شب دارد . سال گذشته یک زوج جوان مراسم عروسی خود را آنجا برگزار کرده بودند. در ادامه در نیک صالحی تصاویر این جشن عروسی در کهریزک را می بینید
مراسم جشن عروسی در کهریزک
هر سال شب یلدا جشن ویژه دارند. پارسال یک عروس و داماد همه را سورپرایز کردند
و یک هزار و ۷۰۰ سالمند و معلول، میهمانان جشن عروسی بودند در
آسایشگاه کهریزک. تا یکی دو ساعت دیگر جشن امسال هم با
سورپرایزهای متفاوت مردم شروع می شود.
امروز حال و هوای آسایشگاه کهریزک متفاوتتر ازهمیشه است. از آن سکوت
سنگین روزها و ساعت های کِشدار آسایشگاه خبری نیست و صدای خنده
گاه و بیگاه مددکاران و مددجوها لابه لای سر و صدای جوانانی که سینی آجیل
و میوه به دست این طرف و آن طرف می روند گوشمان را پر می کند.
پرستاران، پیرمردان و پیرزنان وابسته به تخت را یکی یکی روی ویلچرها می نشانند و
آماده شان می کنند برای میهمانی شب یلدا. مددکاران هم می دانند امشب با
بقیه شب های آسایشگاه کهریزک یک فرق اساسی دارد و همه مددجوها باید آماده شوند
برای چله نشینی. امشب سالمندان اینجا هر کدام باید چشم و چراغ خانه ای باشند.
وارد اتاقی در بخش نارون ۳ می شویم. مددکار جوان روسری پیرزن را روی سرش
می کشد و گره اش را می بندد. چشمان کم رمق پیرزن می خندد. پیرزن اینقدر
سبک وزن هست که نیاز به کمک نفر دوم نباشد، او را روی ویلچر می نشاند
و به محوطه اصلی سالن می برد.
نذر ویژه عروس و داماد برای آسایشگاه کهریزک
از فرصت استفاده می کنیم و سراغ یکی از مددجوها می رویم. می پرسیم
مادرجان اسمت چیست؟ «خاور، البته اینجا معروف است به ننه خاور» این را
پیرزن تخت کناری می گوید. ننه خاور حرف پیرزن را کامل می کند:
«رضایی هم فامیلی ام است.»
لازم نیست تلاش کنی برای آب شدن یخ کلامش تا حرف دلش را روی زبانش
بیاورد، بی مقدمه می پرسد: «شما هم آمده ای برای آماده کردن سور و سات
جشن یلدای امشب؟ اما هیچ شب یلدایی، شب یلدای پارسال نمی شود.
سال قبل اینجا عروسی داشتیم. یک عروس و داماد نذر کرده بودند
جشن عروسی شان را در آسایشگاه کهریزک برگزار کنند
بی خبرم از نوه ها. حسرت به دلم مانده یک بار یکی شان بیاید دیدنم، کارت عروسی بیاره و بگه ننه برای عروسی دعوتی! یکی از نوه ها یا بچه ها دنبالم بیاد و من را ببرد مراسم عروسی. مثل همه مادربزرگ ها نقل بپاشم سر عروس و داماد وقتی وارد تالار عروسی می شوند. چند سالی که مهمان آسایشگاه کهریزک شدم این حسرت همیشه با من بود. من را اینجا گذاشتند. اعتراضی ندارم، زمین گیر شدهام و بی دست و پا. اما چرا جشن عروسی هایشان دعوتم نمی کنند؟»
روسری سبز رنگی را از کشو در می آورد و روی سرش می اندازد، روی صندلی جا به جا می شود و ادامه می دهد: «اما شبی که آن دختر و پسر، جشن عروسی شان را در کهریزک برگزار کردند همه غصه ها از دلم بیرون رفت. پرستارها لباس خوب تنم کردند. انگار مادربزرگ واقعی آن دختر و پسر بودم. روی سرشان نقل ریختم. شعرخواندم؛ جینگ و جینگ ساز میاد و از بالای شیراز میاد… شازده دوماد غم نخور نومزدت داره میاد… یار مبارک بادا ایشالله مبارک بادا…»
برگزاری جشن عروسی در کهریزک
با آب و تاب از جشن عروسی می گوید؛ «همه یلداها یک طرف، یلدای پارسال هم یک طرف.» عکس یادگاری جشن را از کشوی کمدش بیرون می آورد، پیرمردی که کنار داماد ایستاده را نشان می دهد و می گوید: «ببین! این حسین آقای قاضی زاده پارسال کلی برای داماد آواز خواند، اما امسال دیگر بین ما نیست و فوت کرد. شاید سال بعد نوبت من باشد. قصه همه ما همین است. هر سال ده ها پیرمرد و پیرزن در آسایشگاه از دنیا می روند، با حسرت ها و آرزوهای بر باد رفته، اما یک دلخوشی مثل جشن شب یلدا تا چند وقت کیفمان را کوک می کند، حتما امسال هم یک جشن خوب برایمان تدارک دیده اند.»
ماجرای جشن عروسی سال گذشته چه بود؟ خاطره اش در ذهن مددجوهای آسایشگاه هنوز زنده است. این سوال را از مددکاری که در حال مرتب کردن صندلی های جشن است می پرسیم و«طاهره قلی پور» پاسخ می دهد: «ما هر سال شب یلدا جشن ویژه داریم. مردم، اینجا و ساکنان غریبش را فراموش نمی کنند. پارسال هم یک عروس و داماد همه ما را سورپرایز کردند و یک هزار و ۷۰۰ مددجو، میزبان این زوج شدند.»
نوبرانه های مردم برای سالمندان و معلولان
دو سه ساعت به آغاز جشن یلدا در آسایشگاه کهریزک مانده است و همه پای کار آمده اند؛ از مددکاران تا نیروهای کادر اداری. بر و بچه های تیم روابط عمومی آسایشگاه هم دست به کار شدهاند برای آماده کردن سفره شب یلدا به وسعت میهمانی از صدها معلول و سالمند. از «الهام عباس نژاد» می پرسیم نوبرانه های امسال شما برای مددجوها چیست؟ پاسخش جالب است؛ «ما نوبرانهای نداریم، مردم برای ما نوبرانه دارند. هر سال اهالی آسایشگاه کهریزک در شب یلدا با مهربانی مردم غافلگیر می شوند.
از اهواز تا تهران با ۴۰۰ کیلو هندوانه
«هفته قبل یک جوانی از اهواز تماس گرفت. گفت امسال هندوانه شب یلدای آسایشگاه کهریزک با من. برای ما هم عجیب بود، اهواز کجا، آسایشگاه کهریزک کجا! این جوان،۴۰۰ کیلو هندوانه به آسایشگاه آورد. نه اینکه فقط هندوانه را فرستاده باشد، نه، خودش هم از اهواز آمده است. از همان لحظه خالی کردن بار هندوانه پای کار بوده تا برش زدن و آماده کردنش برای توزیع.» با اینکه مددکاران آسایشگاه کهریزک عادت کردهاند به حضور نیکوکاران و تماشای مهربانی بی حد و مرز آنها اما باز هم می توانند غافلگیر شوند.
این غافلگیری از کار شهروند اهوازی را می توان در کلام مددکار آسایشگاه دید. میپرسم نپرسیدید با چه نیتی از اهواز به تهران آمده با ۴۰۰ کیلو هندوانه؟ عباس نژاد می گوید: «هر کدام از نیکوکاران یک نیتی دارند، بعضی ها سفره دلشان را باز می کنند و نیتشان را برملا می کنند. بعضی هم در سکوت اند و حرفی نمی زنند. اما اغلب آنها پدر و مادرشان را از دست داده اند و نذر می کنند برای شادی روحشان کار خیرانجام دهند.
این جوانانی که می بینید اینقدر با انرژی این طرف و آن طرف می روند برای آماده کردن سفره شب یلدا، یک گروه خیریه دانشجویی هستند. دو هفته قبل تماس گرفتند و گفتند ما آجیل و مسقطی را تقبل می کنیم و خودمان هم می آییم برای پذیرایی. امروز هم از صبح زود آمدهاند. تا چند ساعت دیگر هنرمندان نیکوکار هم برای برگزار کردن مراسم به آسایشگاه می آیند. گروه های هنری که می توانند در شب یلدا درآمد قابل توجهی داشته باشند اما قید پول و درآمد را می زنند برای شاد شدن دل صدها معلول و سالمند تنها.»
فارس