متولد ۳۰ بهمن هستم ساکن محله پاسداران در تهران هستم. اهل شمیران لیسانس مهندسی برق دارم، متاهلم و یک فرزند پسر دارم به نام امیر سالار.
بهزاد محمدی بازیگر کمدی
بهزاد محمدی متولد ۳۰ بهمن هستم ساکن محله پاسداران در تهران هستم.
اهل شمیران لیسانس مهندسی برق دارم، متاهلم و یک فرزند پسر دارم به نام امیر سالار.
دارای دو برادر و یک خواهر هستم، برادر کوچک من احسان محمدی در نمایش های قهوه خانه زری خانوم و
زندگی شیشه ایی در کنار م نقش افرینی کرد.
بهزاد محمدی با همسرش
زندگی نامه و کارنامه هنری
دوران راهنمایی یکی از کارهامون در سطح منطقه مقام اول را بدست اورد، اما در دوران دبیرستان فعالیتی در این
زمیه نداشتم و به کلی از این فضا دور شدم.
بعد از گرفتن دیپلم به عنوان مربی شنا مشغول به کار شدم و سال ۷۳ در رشته مهندسی برق وارد
دانشگاه شدم.
سال ۷۴ به واسطه یکی از هم دانشکده ایی ها وارد یک کار نمایشی به نام گردنبند شدم ، که
در کانون ناشنوایان در حال اجرا بود .
قضیه از این قرار بود که بین کارگردان و بازیگر اختلافی رخ داده بود که منجرب کناره گیری اون بازیگر
شده بود.
کارگردان نمایش که از دوستان این هم کلاسی من بود با او تماس گرفت و به دنبال یک بازیگر جایگزین
برای ادامه کار می گشت، من هم در کنارش بودم و درجریان صحبت هاشون قرار گرفتم، گفتم که من حاضرم
این نقش را بازی کنم.
دوستم پیشنهاد مرا به کارگردان رساند و به سراغ کارگردان رفتم و نقش را اجرا کردم .
نقش یک آدم ساده و فقیر که دوستش سرقت را به گردن او انداخته بود که نقشی درجه دو بود.
نمایش گردنبند سی و هفت شب دیگر اجرا شد ، و رضایت کارگردان و عوامل پس از پایان نمایش انگیزه
ایی شد تا کار تئاتر را ادامه بدهم .
بهزاد محمدی
دیگر فعالیت های بهزاد محمدی:
در اواخر سال ۷۴ نمایش کاکاسیاه را در بولینگ عبدو بازی کردم که حدود سه ماه ادامه داشت .
در کاکاسیاه نقش پسر بچه ایی را بازی کردم که علاقه ایی به حرفه ی پدرش ندارد.
موضوع نمایش کاکاسیاه فرق بین سیاه و سفید بود، یا به عبارتی ظاهر و باطن ادمها.
در سال ۷۵در نمایشی به کارگردانی منوچهر پور احمد به نام سه شیطون حرفه ایی در سینما تئاتر ی بازی
کردم.
در این نمایش با اصغر سمسار زاده و احمد بهروزی و فرزین سمیعی هم بازی بودم.
بعد از ان نمایش خواب پشه را اجرا کردیم که از ان استقبال زیادی شد حدود شش ماه اجرای مداوم
داشتیم .
در سال ۷۶ با نمایش تب پول کارگردانی را اغاز کردم، بعد از یکی دوسال تصمیم گرفتم خودم نویسندگی و
کارگردانی را به عهده بگیرم و فقط هم نقش اول بازی کنم .
نمایشی نوشتم با نام دروغ چرا ؟ و خودم هم ان را کارگردانی کردم که از ان استقبال شد و
حدود دو سال در بولینگ عبدو اجرا داشتیم .
بعد از ان حدود شش ماه با اقای داوود فتحلی بیگی که رئیس اداره تئاتر هم بودند نمایشی را روی
صحنه اجرا کردیم.
پس از پایان کار از اجرا کناره گرفتم و مشغول مطالعه کتابهایی در مورد فن بیان بازیگری شدم.
تصمیم گرفته بودم یک کار نو را بنویسم و اجرا کنم .
بهزاد محمدی بازیگر طنز
فعالیت های دهه ۸۰
در سال هشتاد نمایشنامه ی قهوه خانه ی زری خانوم را نوشتم، و سال هشتاد و یک ان را در
گلریز به روی صحنه بردم .
قهوه خانه زری خانوم از سال ۸۱ تا سال ۸۴ بدون وقفه اجرا داشت.
در مناسبت های مذهبی که تئاترها تعطیل می شد در خارج از کشور مثل انگلیس مالزی و کانادا اجرا داشتیم
.
قهوه خانه زری خانوم پرفروش ترین پرمخاطب ترین پر طرفدارترین نمایش کمدی ایران شد.
در انگلیس ۲۵ شب قبل از اجرای نمایش همه بلیط ها فروش رفته بود، در اجرای کانادا به بازیگران گروه
ویزا ندادند و بازیگران را از انجمن دانشجویان ایرانی دانشگاه رایرسون انتخاب کردم.
در مالزی هم ایرانیان مقیم مالزی استقبال خیلی خوبی کردند.
اخرین اجرای نمایش قهوه خانه عید سال ۸۵ به مدت ده شب در دبی بود که ایرانیان مقیم انجا هم
خیلی استقبال کردند.
هنرمندان مقیم امریکا که در انجا در این ده شب حضور داشتند و از من برای کار در لس انجلس
دعوت کردند که قبول نکردم.
پس از قهوه خانه نمایشنامه ی زندگی شیشه ایی را در سال ۸۵ از اقای داوود فتحلی بیگی خریدم، بازنویسی
کردم و روی صحنه بردم.
حدود یکسال و نیم در سالن بولینگ عبدو اجرا شد.
در سال ۸۷ شروع به نوشتن نمایشنامه قهوه خانه ۲ کردم، و از شهریور همان سال تمرین را شروع کردیم.
یک کمدی نو و تلفیقی از فیلم و تئاتر بود و از همان شهریور هم شروع به پیش فروش بلیط
کردیم، و حتی بلیط های سال ۸۸ را هم فروختیم و عید سال ۸۸ نمایش روی صحنه امد و خیلی
مورد استقبال قرار گرفت .
حدود سه ماه در تئاتر گلریز اجرا شد اما بنا به دلایلی کار را تعطیل کردیم، و در ۵ اسفند
۹۰ مجددا قسمت دوم قهوه خانه زری خانوم را با نام ازدواج در قهوه خانه در سینما تئاتر کانون به
روی صحنه بردم.
و در حال حاضر هم هرشب به غیر از شنبه ها این نمایش با تغییرات بسیاری اعم از دیالوگ ها
موسیقی ها و بازیگران بر روی صحنه اجرا می شود.
بهزاد محمدی
کارهای تلویزیونی
اولین کارم در سال ۷۵ مجموعه جدی نگیرید بود که سه نقش را اجرا می کردم.
در نقش های پیش بینی هواشناسی، تاکاشی و داداشی، خانعلی و جانعلی در ملات اباد، که با زنده یاد منوچهر
نوذری هم بازی بودم .
روزهای ارزو به کارگردانی اقای بزرگی و تلفن مشترک به کارگردانی خسرو ملکان را هم بازی کردم .
بعد از ان سریال هفتاد قسمتی مهمان پذیر طوبی را به کارگردانی اقای منوچهر پور احمد کار کردم، که با
داوود رشیدی و صبا ملکی هم بازی بودم.
دو برنامه کودک با جواد رضویان و نادر سلیمانی و حسین محب اهری به سفارش سیما فیلم کار کردم .
در خلال این برنامه ها چندین برنامه ی مناسبتی جشن رمضان با اقای کاظم احمدزاده در تلویزیون داشتم.
در سال ۸۹ ماه مهر قرار شد در نمایش اتللو بازی کنم.
تمرین های کار هم انجام دادم اما به دلیل عدم توافق با کارگردان بازی من در این نمایش منتفی شد.
نمایش اتللو اثر ویلیام شکسپیر نمایشی رومانس و جدی بود.
در ۹ خرداد ۸۹ در فیلم ویدیویی با من شوخی نکن به کارگردانی اقای منشی زاده ایفای نقش کردم.
و در حال حاضر هم در نوبت اکران عمومی قرار دارد و به زودی در سینماها اکران خواهد شد.
بهزاد محمدی و همسر و فرزندش
دیگر خصوصیات بهزاد محمدی
بر خلاف شایعات او اهل لرستان نیست و یک بار هم به انجا نرفته
است.
رتبه ی دانشگاهی او ۲۵ بود.
مربی شنا بوده است.
به بازی بهروز وثوقی علاقه ی خاصی دارد در کارهایش به شدت جدی است.
به بمب خنده در تیم والیبال هنرمندان معروف است.
در چند سال اخیر پیشنهادات سینمایی زیادی را رد کرد.
عضو تیم های والیبال و فوتبال هنرمندان است.
با مطبوعات میونه ی خوبی دارد رکورد شکن نمایش کمدی در ایران شناخته شد.
بهزاد محمدی
لقب های بهزاد محمدی:
لقب چارلی چاپلین ایران را گرفت.
لقب بمب خنده را در نمایش های کمدی گرفت.
شنا و والیبال از ورزش های مورد علاقه ی اوست.
موسیقی را دوست دارد و از ان به عنوان داروی روح استفاده می کند.
بهترین روز زندگیش روزی که به تمام اهدافش برسه.
می گه عاشق تئاتر هستم چون نفس تماشاگر به من نیرو می ده .
حرفهایش را بی حاشیه و رک می زند.
پشت صحنه ی کارهایش خیلی جدی است.
معتقد است هر بازیگری هر چقدر خودش باشد هم ذات پنداری بهتری با او خواهد کرد.
نقش سالار و همت را در نمایش قهوه خانه ی زری خانم را خیلی دوست داشت.
تئاتر را عاشقانه دوست دارد چون معتقد است ارتباط مستقیم با مخاطب را دارد.
کامپک