بـه هـر حـال، چـهـل روز مـیـان عاشورا و بیستم صفر در روایات ما،دهـشتناک ترین و غمناک ترین ایام عالم شمرده شده است.
اربعین حسینی
اربعین در لغت، به معنای چهل، چهار دهه (لغت نامه دهخدا، ۵/۱۶۴) و در اصطلاح، سپری شدن چهل روز از
مرگ کسی و بر پای داشتن مراسمی برای بزرگداشت اوست.
این واژه در اصطلاح شیعه، به طـور خـاص بـر روز بـیـسـتـم مـاه صـفـر یـعـنـی چـهـل روز پـس از واقـعـه عـاشـورا
و شهادت امام حسین (ع) و یارانش اطلاق می گردد (همان) و به اربعین حسینی نامبردار است.
غـالب دانـشـمـنـدان روز بـیـسـتـم صفر را اربعین حسینی دانسته اند.
اربعین حسینی
قـول شیخ بهایی درین باره یکتا و استثنایی است.
او نوزده صفر را روز اربعین حسینی دانسته و تمام ویژگی های اربعین از لحاظ دینی، مانند زیارت وارد برای
آن روز، و از لحاظ تاریخی، مانند حـضور جابر بن عبداللّه انصاری در کربلا را در روز نوزده صفر دانـسـتـه
اسـت.
ایـن اخـتـلاف از آن جاست که ظاهراً شیخ بهایی روزعـاشـورا را نـیـز در ایـن مـحـاسبه وارد کرده است.
امّا باید گفت این مـحـاسبه در صورتی قابل توجیه است و می توان روز عاشورا رادر زمره چهل روز قرار
داد که امام حسین (ع) پیش از ظهر آن روز به شـهـادت رسیده باشد.
البتّه شیخ طوسی (تهذیب، ۶/۴۲) و علامه حلّی (تحریرالاحکام / ۱۳۱) این معنی را تأیید کرده و آورده اند که
واقـعـه عاشورا پیش از ظهر خاتمه یافته و امام به شهادت رسیده بـود.
امـّا شـیـخ مـفـیـد (ارشـاد / ۲۵۲) و طبرسی (اعلام الوری / ص۲۴۱) هر دو برآنند که نبرد تا زوال ظهر
ادامه داشت و امام حسین (ع) و بـاقـیـمـانـده اصحاب پس از ظهر نماز خوف خواندند و زید بنقیس و سعید
بن عبدالله حنفی در این وقت برابر امام ایستادند تا در بـرابـر تـیـرهـای دشـمـن از حـضرت محافظت کنند.
سیّد بن طاووس (لهوف / ۱۶۴) نیز همین نظر را ابراز داشته است.
امّا ابن نما حلّی مـعـتـقـد اسـت کـه امـام حـسـیـن (ع) هـنـگـام زوال ظـهـر هـنـوز مـشـغول جنگ بود و نمی توانست
نماز بخواند و بنابراین به طور فـرادی و با اشاره نماز خوف به جای آورد (مثیرالاحزان، ۳۴).
باایـن بـیـان، مـعـلوم مـی گـردد کـه بـه اغـلب احـتـمـال، شـهـادت امـام حـسـین (ع) بعد از ظهر روز عاشورا اتّفاق افتاده
است.
بـه هـر حـال، چـهـل روز مـیـان عاشورا و بیستم صفر در روایات ما،دهـشتناک ترین و غمناک ترین ایام عالم شمرده
شده است.
زراره، ازبـزرگـانِ فـقـهـا و مـحـدّثـان امـامـیـّه، از امـام صـادق (ع) نـقـل کـرده: ((در پـی شـهـادت حـسـیـن (ع)، آسـمـان چـهـل روز
خـون بـاریـد و زمین چهل روز سیاهپوش گردید و خورشیدچـهـل روز روی در پـوشـیـد و خـونـرنـگ شـد و فـرشـتـگـان چهل
روز بر حسین گریستند.
هیچ زنی از ما حنا نبست و سرمه نکشید تـا آن گـاه کـه سـر عـبـیـداللّه بـن زیـاد را بـیـاوردنـد)) (مـستدرک
الوسـایـل، ۲/۲۱۵؛ کـامـل الزّیـارات، / ۸۱).
در ایـن چـهـل روز، حـوادث بسیار بر اهل بیت امام حسین (ع) گذشت.
گذشته از آنچه پس از شهادت امام حسین (ع) در کربلا بر آنان روا داشتند، چـون ایشان را در جامه
اسیران به کوفه بردند، ابن زیاد درشتی ها و گستاخی ها و زشتکاری ها در حقّ خاندان پیامبر (ص) نشان
داد و چون امام سجّاد(ع) و زینب و امّ کلثوم آن گستاخی ها را پاسخ دادند،بر آنان سخت گرفت و
سرانجام همه را به سوی شام روانه کرد.
راه طـولانـی کـوفه به دمشق و حوادثی که در این مسیر و سرانجام در شـام بـر اهل بیت گذشت، از
فصول تاریک تاریخ اسلام است.از بررسی تاریخ این دوره چهل روزه آشکارا می توان دریافت که حـتـّی در شـام، مـرکز
حکومت و تبلیغ امویان، مردم این شناعت در حقّ خـانـدان پـیـامـبـر(ص) را نـپـسـنـدیـدند و امویان را لعن می کردند.
کـاروان اسـیران از شهرهای متعدّد عبور کردند تا به دمشق رسیدند.در مـوصـل، بـزرگان و مردم شهر می خواستند با لشکریانی
که اسـیـران را هـمراهی می کردند نبرد کنند و سر امام حسین را از ایشان بـازسـتـانند؛ امّا والی اموی آن
دیار، لشکریان شهر را آگاهانید و آنان وارد شهر نشدند (معالی السبطین ۲ / ۱۲۹؛ اسرار الشهاده ۳ /۴۱۴).
در نـصـیـبـیـن، والی مـنـطـقـه آمـاده اسـتـقـبـال از یـزیـدیـان شـد و شـهر را آذین بست.
وقتی اسیران و سرهای شهدا را در شهر می گرداندند، حضرت زینب اشعاری خواندو قوم را سخت نکوهش کرد که
فرزندان پیامبر خویش را در بیابانهـا سـرگـردان کرده و بر خدا و رسولش کفر ورزیده اند (قطیفی۶۵).
در عـیـن الورد، دروازه ای را کـه اسـیـران از آن جـا وارد شـهـرشدند، ((باب اربعین)) خواندند، زیرا ایشان را در
شهر گرداندندو مردم به فغان آمدند و امام سجّاد بر یزیدیان تاخت که حقوق او وخـانـدان رسالت را ضایع گردانیده
اند (اسرارالشهاده ۳ / ۴۱۵)در قـنسرین، مردم دروازه ها را بستند و سپاه یزید را با سنگ و لعن اسـتـقـبـال
کـردنـد و ایـشـان را بـرانـدنـد.
ام کـلثـوم در ایـن جـا اهـل بـیـت را به زنان اسیر رومی تشبیه کرد و گفت که این قوم بدکـردار،
رنـج هـای نـیـای ایـشـان را در هدایت قوم فراموش کرده اند.
گفته اند در همین محل، راهبی مسیحی پس از مشاهده سر امام حسین (ع)و رفتار یزیدیان با اسیران به اسلام
گروید (قطیفی، ۶۷).
درسـیـبـور، مـردم سـپـاه یـزید را راه ندادند و با آنان به جنگی سخت بـرخـاسـتند، تا آنجا که تعدادی از طرفین
کشته شدند.
در حماه هم مـردم دروازه هـا را بـستند و یزیدیان را تهدید کردند که تا آخرین نـفـر بـا ایـشـان خواهند
جنگید (معالی السبطین ۲ / ۱۳۲) مسجدی درحـمـاه وجـود دارد کـه گـفته اند قطعه سنگی در آنجاست که سر امام
حـسـیـن (ع) را بـر آن نهاده بودند و بدان سبب خون آلوده شده بود(قـطـیـفـی، ۸۶).
ایـن مـحـل ظـاهـراً بـیـرون شـهر بوده و بعداً مسجدگـردیـده و داخـل شـهـر شـده اسـت.
در حـمـص هـم مـردم بـه مـقـابـله بـرخـاسـتـنـد و تنی چند از یزیدیان را کشتند و از آن جا براندند.
چـون به حلب رسیدند، یکی از زنان امام حسین (ع) از شدت رنج هاو سـخـتـی ها که بدو رسیده بود،
فرزند خویش، موسوم به محسن یـا مُحَسِّن، را سقط کرد و بدان سبب در آن جا موضعی هست که آنرا
مـشهد السّقط یا مشهد المحسِّن می خوانند.
شیخ عبّاس قمّی و قطیفی هـر دو آن مـشـهـد را زیـارت کـرده انـد (قـطـیفی ۸۹، ۱۲۲، ۱۲۳).
و سـرانـجـام در دمـشـق، آن حـوادث کـه بـراهـل بیت رفت و سخنان زینب (ع) و امام سجّاد(ع) و شوریدگی خلق
از آن کـار شـنـاعـت آمـیـز یـزیـد در خـلال آن چـهـل روز، هـمـه در منابع تاریخی و روایی ضبط است.
خاندان امام حسین هفت روز در دمشق ماندند و چنان شوری درافکندند که یزید به صلاحدید مروان بن حکم، ایشان
را روانه مدینه گردانید تا خلق رابـر ضدّ او نشورانند و کار خلافتش دشوار نگردد (قطیفی، ۲۱۷ ـ۲۱۹؛ معالی السبطین
۲ / ۱۸۴) تا این جا میان دانشمندان و مورخان،اخـتـلافـی مـگـر درباره بعضی از جزئیّات وجود ندارد.
اختلاف برسـر راه بـازگـشـت اسـت که آیا اهل بیت امام مستقیماً از شام به مدینه رفتند یا به کربلا آمدند
و از آن جا رهسپار حجاز گشتند.
بـه هـر حـال، اربعین برای شیعیان از ایّام و ادوار مهم تاریخ به شـمـار مـی رود و نـتـایـج دیـنی و
سیاسی آن همواره از نقاط اتّکای شـیـعـیـان در طول تاریخ ایشان بوده است.
از امام حسن عسکری (ع)نـقـل کـرده انـد کـه نـشـانـه هـای مـؤمن پنج چیز است و یکی از آنها خواندن ((زیارت
اربعین)) است (تهذیب، ۶ / ۵۲).
مقصود از زیارت اربـعـیـن، زیـارت نامه ای است که با سند معتبر به وسیله صفوان بـن مـهـران از امـام صـادق
(ع) مـخـصوص روز اربعین وارد شده است(مصباح المتهجد، ۷۷۷) دربـاره حـضـور اهـل بـیـت در اربعین حـسینی در کربلا، باید گفت
بـعـضـی از دانـشـمندان برآنند که چون کاروان اسیران از دمشق به قـصـد مـدیـنـه بـه راه افـتـاد و بـه عـراق رسـیـد،اهـل
بـیـت امـام حـسین (ع) از راهنمای کاروان خواستند تا ایشان را به کـربـلا بـَرَد.
(المـلهـوف / ۲۲۵) و ایـشـان بـنـا بـرنـقـل بـرخـی از مـورخـان (حـبـیـب السـیـر، ۲ / ۶۰) در بـیـستم صف روز اربعین
رسـال ۶۱ هجری بدان جا رسیدند و سرهای شهدا را که همراه ایشان کرده بودند، بازگردانده، در کنار تَن ها
دفن کردند.
در این میان،جـابـر بـن عـبدالله انصاری، از صحابه بزرگ پیامبر که در آن ایـّام سخت پیر و نابینا شده بود،
همراه عطیّه بن سعد عوفی، به عـنـوان نـخـستین زائران مزار امام حسین (ع) در حالی که پای برهنه کـرده و
بـر تـن خـود عـطـر زده بـودنـد و در راه ذکر خدا می گفتند،بـدان جا رسیدند.
میان ایشان و اهل بیت امام حسین (ع) ملاقات دست داد و هـمـه سـه روز در آن جا به عزاداری
پرداختند و سپس راه مدینه را در پـیـش گـرفتند (الملهوف / ۲۲۵، ۲۲۶؛ اعیان الشیعه، ۴ / ۴۷؛قطیفی ۲۲۷؛ مثیرالاحزان
/ ۵۹).
ظاهراً این روایت را با این جزئیّات،نـخـسـتین بار سیّد بن طاووس ذکر کرده و از او به دیگر منابع راه
یـافـتـه اسـت.
بـا ایـن هـمـه از روایـتـی کـه ابـن اثـیـر(الکـامل، ۴/۸۸) در ذیل حوادث کربلا آورده، نیز برمی آید که درعصر او
نیز خبر بازگشت اهل بیت به کربلا کم و بیش وجود داشته اسـت.
او متذکّر شده که مطابق یک روایت، رباب دختر امرؤالقیس و همسر امام حسین (ع)، تا یک سال بر سر
قبر امام ماند و با دیگران بـه مـدیـنـه نـرفـت.
امـّا بـسیاری از مورخّان برآنند که وقوع چنین اتّفاقی بر حسب اوضاع تاریخی و جغرافیایی، ممکن نبوده و باتـوجـّه بـه
اقـامـت خـاندان امام و شهدا در کوفه و دمشق، نمی توان گفت که آنان مسیر طولانی کوفه به دمشق را
رفته و بازگشته و در بـیـسـتـم صفر به کربلا رسیده باشند (لولؤ و مرجان، ۱۵۴؛مـنـتـخـب التـواریـخ، ۳۶۷ ـ ۳۶۳؛ مـنـتـهـی
الامـال / ۴۴۳ ـ ۴۴۲؛ وقـایـع الشهور / ۵۳).
در آثار مورخّان بزرگ چـون بـلاذری، طـبـری، یـعقوبی، ابوعلی مسکویه، ابن اثیر، وابـن اعـثم (تاریخ الامم، ۴/۳۵۲؛ الکامل، ۴/۸۷؛ انساب
الاشراف،۳/۲۱۷؛ الفـتـوح، ۵/۲۵۰) که از واقعه کربلا یاد کرده اند، هیچ اشـاره ای بـه تـغییر مسیر کاروان به سوی کربلا
وجود ندارد.
ازنـویـسـنـدگـان متقدم، تنها ابوریحان بیرونی (الاثار الباقیه،۳۳۱) اشـاره ای کـلی بـه ایـن واقـعه کرده و متذکر گردیده که دربیستم صفر
سال ۶۱ هجری، خاندان امام حسین که از شام می آمدند،سـر او را بـه تـن وی در کـربـلا مـلحق کردند.
او هیچ اشاره ای به جـزئیـّات ایـن امـر نـکـرده است.
سیّد بن طاووس که نخستین بار این حـادثـه را بـا جـزئیـّات یاد شده، در کتاب لهوف، از نخستین آثارخـویـش در
دوره جـوانـی آورده، بـعـدهـا در کـتـاب((اقـبـال))، از آخرین آثار خود، (اقبال / ۵۹۹) با آن که الحاق سرامـام حـسـین (ع)
را به بدن وی مسلّم دانسته، لحن گفتارش حاکی ازتردید در امکان بازگشت اهل بیت امام به کربلا در روز
اربعین است(هـمـان، ۳ / ۱۰۰).
مـحـدّث نـوری از دانشمندانی است که در کتابی بـه تفصیل، محال بودن وقوع این سفر را مورد بحث قرار داده
است(لؤلؤ و مـرجـان، ۱۵۴).
بـه عـقـیده او، دوری مسافت میان کربلا وشـام، بـا تـوجـه بـه تـوقـّف هـای اجباری کاروان در مسیر رفت وبرگشت، امکان
حضور اهل بیت در بیستم صفر در کربلا را منتفی می سازد (اقبال، ۳ / ۱۰۰؛ وقایع الشهور، ۵۳؛ زاد
المعاد، ۳۷۱).
چه طـیّ ایـن مـسـیـر بـرای چـنـان کـاروانـی لااقـل یـک مـاه بـه درازا مـی کـشـیـده اسـت.
بـه عـلاوه،اهـل بـیـت امام حسین (ع) چند روزی را در کوفه محبوس بودند.
خطبه حضرت زینب (س) در آن شهر و آنچه میان مردم و ابن زیاد و حضرت زینب و امام سجّاد
(ع) گذشت، همه حاکی از این اقامت است (الفتوح،۵ / ۲۲۲؛ مـقـتـل الحسین، ۲ / ۴۸ ـ ۴۵؛ طبری، ۴
/ ۳۵۰ ـ ۳۴۹).
ازهـمـین جا، عبیداللّه بن زیاد از یزید استفسار کرد که با اسیران چه کند و چون پاسخ رسید که ایشان
را روانه شام کند، اسیران را بالشکریان شامی روانه گردانید (طبری، ۴ / ۳۵۱؛ لهوف / ۲۰۸).
مخالفانِ امکان حضور اهل بیت در روز اربعین بر مزار امام حسین (ع)،هـمـچنین برآنند که رفت و برگشت پیک ابن
زیاد به دمشق و کوفه نیز مانع از پذیرفتن فرض مذکور است (لؤلؤ و مرجان، همانجا).بـی گـمان، دو بار طیّ
این مسیر توسّط فرستادگان ابن زیاد ویـزیـد، و رفـت و بـرگـشـت کـاروان اسـیـران، بـیـش ازچـهـل روز بـه طول می انجامیده
است.
برخی از مدافعینِ امکان حضور اهـل بـیـت در روز اربعین در کـربـلا، ایـن اشکال را با فرضِ استفاده ابن زیاد
و یزید از کبوتران نامه بر،بـرای ارسـال پـیـام پـاسـخ داده انـد (تـحـقـیـق دربـاره اوّل اربـعـیـن حـضـرت سـیـدالشـهـداء (ع) / ۹۹
ـ ۱۱۹) ولی شـواهدمـقـتـضـی بـرای وقـوع یـا رواج این شیوه ارائه نکرده اند، گر چه بـرای طـیّ مـسـافـت مـیان کوفه
و دمشق در عرض یک هفته تا ده روزشـواهـد تـاریـخـی مـتـعـدّدی آورده انـد، هـمـچـون وصول خبر مرگ معاویه از شام
به کوفه در عرض یک هفته (تنقیح المـقـال، ۳ / ۲۶۲؛ مـیـثم تمار، / ۲۸) یا رسیدن مالک اشتر از
شامبـه عـراق طـیّ ده یـا دوازده روز (تـحـقـیـق دربـارهاوّل اربـعین / ۵۰).
امّا فراموش کرده اند که این شواهد در مورد پیکهای تند پای پیام رسان یا گردان های نظامی است که
مجبور بوده انـد بـه سـرعـت خود را به هدف برسانند، نه کاروانی از زنان وکـودکـان مـجـروح و خـسـته و بی
پناه.
البته در این میان، چند خبرتـاریخی می تواند احتمال حضور کاروان اسیران را در کربلا به هـنـگـام بـازگـشـت از شام
تقویت کند.
نخست آنکه ابوریحان (همان،۳۳۱) و قـزویـنـی (عـجـایـب المخلوقات، ۶۷) تاریخ ورود کاروان اسیران را به شام، اول صفر سال ۶۱
هجری دانسته اند.
قزوینی تـأکـیـد کـرده کـه امـویـان بـه هـمـیـن مـنـاسـبـت روز اول صـفـر را عـیـد مـی دانـستند.
دوم آن که مدت اقامت اسیران در دمشق ظـاهـراً از هـفـت یـا ده روز تـجـاوز نـکـرده است (معالی السبطین، ۲
/۱۸۷).
چـنـان کـه گـفـتـه انـد، بـیـمـنـاکی یزید و امویان از بروز شورش در دمشق در پی سخنرانی های امام سجّاد(ع) و
حضرت زینب(س)، بـاعـث شـد تا به اهل بیت اجازه عزاداری دهند و سپس ایشان راروانـه حـجـاز کـنند (الفتوح ۵ /
۲۴۹؛ اعلام الوری، ۲۴۹).
سوم،سخن از راه کوتاه و مستقیمی است که شام را به عراق پیوند می زد و مـسـافران می توانستند این
مسافت را هفت روزه طی کنند.
اندایـن راه اکـنـون نـیـز مـورد اسـتـفـاده بـعـضـی قبایل عرب است و بعضی از آن قبایل فاصله حوران تا نجف را
هشت روزه طـی می کنند (اعیان الشیعه، ۱ (۴) / ۲۷۱).
اگر این اشارات و اخـبـار بـا یـکـدیـگـر جـمـع گردد، می توان نتیجه گرفت که دراول مـاه صـفر کاروان اسیران به
دمشق رسیده و حدّاکثر ده روز در آنجـا مـانـده انـد و سـپـس مـیـان هـشـت تـا ده روزطـول کـشیده تا به
کربلا باز گردند و بدین ترتیب حضورش اندر بیستم صفر چندان بعید نمی نماید.
از سوی دیگر، محدّث نوری، فقدان روایت و گزارشی درین باره را در آثار متقدّمانی چون شیخ مفید، از جمله
دلایل نادرستی چنین روایاتی دانسته است.
به نظر وی، اهل بیت امام حسین (ع) روز اربعین به قصد مدینه از دمشق خارج شده اند؛ و قرینه
آن استعمال واژه ((رجوع)) در عبارت شیخ است و اگرمـقـصـود او آمـدن بـه مـدیـنـه در روز اربعین بود، از واژه
((ورود)) استفاده می کرد؛ چنان که برای حضور جابر بن عبداللّه در کربلا کـه مـورد تردید نیست، از واژه ((ورود))
استفاده کرده است (لؤلؤ و مـرجـان، / ۱۷۱).
قـاضـی طباطبایی متذّکر شده که آنچه کفعمی درمـصـبـاح مـبـنـی بـر بـرابـری بـیـسـتـم صـفـر بـا بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا بـه
مـدیـنـه آورده، دارای دو احـتـمـال اسـت: یـکـی آن کـه مـقـصـود وی بـازگـشـت اهـل بـیـت از کـربـلا به مدینه یعنی از
شام به کربلا و از کربلا به مدینه است؛ و دوم آن که به معنای بازگشت از شام به مدینه،بـدون
حـضـور در کربلاست که در این صورت، مشابه سخن شیخمـفـیـد و شـیـخ طـوسـی اسـت.
امـّا انـکـار مـحدّث نوری مبتنی است برروایـتـی از عـطـیـه بـن سـعـد کـه از راویـان امـامـیـّه و مـورد اعـتـمـاد اهـل سـنـت
اسـت و ابـوالقـاسم طبری در بشاره المصطفی / ۷۴ آن رانـقـل کـرده اسـت.
آنـچـه مـهـم اسـت تـفـاوت نـقـل هـا از ایـن روایـت اسـت.
آنـچـه مـحـدث نـوری از کـتـاب طـبـری نقل کرده شامل جزئیات سفر عطیّه با جابر بن عبداللّه به کربلا وزیارت ایشان
در روز اربعین است؛ ولی در نقل او هیچ اشاره ای به برخورد جابر با کاروان اسیران و بر پای
داشتن عزاداری برای شهدا نشده است.
وی تـصـریـح کـرده که اگر چنین اتّفاق مهمّی واقعاً رخ داده بود،سـزاوار بـود کـه در روایـت مـنـدرج در بـشـاره المـصـطـفـی
درج می گردید (لؤلؤ و مرجان / ۱۷۱ به بعد).
بعضی از محقّقان معاصرنـیـز آورده انـد که در هیچ یک از روایات مربوط به حضور جابر و عـطـیـّه در کـربـلا،
اثـری از مـلاقـات ایـن دو بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت وجـود نـدارد و حتّی ((دو راهی عراق و حجاز)) نیز
در منابع جـغـرافـیایی شناخته نشده است (آیتی، ص ۱۵۰).
امّا محسن امین نیز هـمان روایت عطیّه را از کتاب ابوالقاسم طبری برای اثباتِ حضور اهـل بـیـت امـام حـسـیـن (ع)
در کربلا در اربعین ذکر کرده است؛ زیراآنچه او نقل کرده مشتمل بر تکمله و اضافه ای است حاکی از
ملاقات جـابـر بـن عـبـداللّه بـا امـام سـجـّاد(ع) واهـل بـیـت (لواعـج الاشـجـان، ۲۳۸ ـ ۲۳۷).
نـکـتـه قـابـل تأمّل، منبع واحد هر دو نقل است.
البتّه باید گفت نسخه ای از ((بـشـاره المـصـطـفـی)) که مورد اعتماد محدّث نوری بوده، چاپ سـال ۱۳۶۹ هجری قمری در
مطبعه حیدری نجف است؛ امّا نسخه مورد اسـتـفـاده مـحـسـن امـیـن ظاهراً نسخه کامل تری بوده است که نسبت به نسخه
چاپ نجف اضافاتی دارد.
مـنـابـع: مـصـبـاح المـتـهـجـّد، شـیـخ طـوسی / بیروت، ۱۴۱۱ ق؛آثار الباقیه، ابوریحان بیرونی / طبع اروپا؛ ارشاد، شیخ مفید /مـؤسـسـه اعـلمـی،
بـیـروت، سـوم، ۱۳۹۹ ق؛ اسـرار الشـهاده،فاضل دربندی / محمد جمعه بادی و عباس ملاعطیه، (تحقیق)، ج ۳،شرکه المصطفی، منامه، اول،
۱۴۱۵ ق؛ اعلام الفتوح، طبرسی /عـلی اکـبـر غـفـاری (تـصحیح)، دارالتعارف، بیروت، ۱۳۹۹ ق؛ اعیان الشیعه، سید محسن امین / حسن
امین (تحقیق)، ج ۴، دارالتعارف، بـیـروت، ۱۴۰۳ ق اقـبـال الاعمال، سید بن طاووس / جواد قیّومی(تـحـقـیـق)، مـکـتـب الاعـلام الاسـلامـی، قـم،اوّل،
۱۴۱۶ ق؛ الفـتـوح، ابـن اعـثـم / ج ۵، دارالنـدوه الجـدیده،بـیـروت، ۱۳۹۲ ق؛ الکـامـل، ابـن اثـیـر / دار صـادر، بـیـروت،۱۴۰۲ ق؛
الملهوف، سید بن طاووس / فارس تبریزیان (تحقیق)،دارالتـعـارف بـیـروت، ۱۳۹۹ ق؛ انـسـاب الاشـراف، بـلاذری /مـحـمـدبـاقـر مـحـمـودی (تـحـقـیـق)، دار التـعـارف، بـیـروت،اول،
۱۳۹۷ ق؛ بـشـاره المصطفی، طبری آملی / مطبعه الحیدریه،نـجف، دوم، ۱۳۸۳ ق؛ تاریخ طبری، محمد بن جریر / گروهی از
محققان (تصحیح)، ج ۴، مؤسسه اعلمی، بیروت، چهارم، ۱۴۰۳ ق؛ تـحـریـرالاحـکـام، عـلامـه حـلّی / تـهـران؛ تـحـقـیـق دربـاره اوّل اربعین حضرت
سیدالشهداء، سید محمد علی قاضی / بنیاد علمی و فـرهـنـگـی شـهـیـد قـاضـی، سـوم، ۱۳۶۸ ش؛ تـنـقـیـح المـقـال، شـیـخ عـبـدالله مـامقانی
/ ج ۳، نجف؛ تهذیب الاحکام، شیخ طـوسـی / سـیـد حـسـن مـوسـوی (تحقیق)، ج ۶، دار صعب، بیروت،۱۴۰۱ ق؛ حـبـیـب
السـیـر، خـواندمیر، غیاث الدین / به کوشش محمد دبـیـرسـیـاقـی، تـهـران، ۱۳۶۲ ق؛ روضـه الواعـظـیـن، ابـنفـتـّال / حـسـیـن اعـلمـی (تـصـحـیـح)، مـؤسـسـه
اعـلمـی، بـیـروت،اول، ۱۴۰۶ ق؛ مـثـیـر الاحـزان، ابـن نما / چاپ سنگی؛ زاد المعاد،عـلامـه مـجـلسـی؛ عـجـایـب المـخـلوقـات، زکـریا قزوینی / قاهره؛کـامـل
الزیـارات، جـعـفـر بـن قولویه / عبدالحسین امینی (تصحیح)مطبعه مرتضویه، نجف، ۱۳۵۶ ق؛ لواعج الاشجان، سید محسن امین/ صـیـدا، سـوّم، ۱۳۵۳
ق؛ لؤلؤ و مـرجـان، مـیـرزا حـسین نوری /انـتـشـارات طـبـاطبایی، قم، سوم، ۱۳۷۱ ق؛ مجموعه سخنرانیها،مـحـمـد ابـراهـیـم آیتی؛ مستدرک الوسائل، محدّث
نوری / ج ۲، مکتبهالاسلامیه، تهران، ۱۳۸۳ ق؛ معالی السبطین، محمدمهدی حائری /انـتـشـارات شـریـف رضـی، قـم، اوّل ۱۳۷۶ ش؛ مقتل
الحسین (ع)، خوارزمی / محمد سماوی (تحقیق)، انوارالهدی، قم، اوّل، ۱۴۱۸ ق؛ مـنـتـخـب التـواریـخ، مـحـمـد هـاشـم خـراسـانی /انـتـشـارات عـلمـیـه اسـلامـیـه،
تـهـران؛ مـنـتـهـی الامال، شیخ عباس قمی / کتابفروشی اسلامیه، تهران، ۱۳۷۹ ق؛ مـیـثـم تـمـّار، مـظـفـّر / نـجـف؛ وقـایع الشهور والایام،
محمد باقر بیرجندی / تهران، ۱۳۵۲ ش.
منابع دیگر: زاد المسافر، علاّمه مجلسی / تهران، ۱۲۸۱ ق؛ اخبارالدول، احـمـد بـن یوسف قرمانی / عالم الکتب، بیروت؛ الوافی،مـلا
مـحـسن فیض کاشانی؛ توضیح المقاصد، شیخ بهایی / مصر؛ریـحـانـه الرسـول سـیـدنـا الحسین، احمد فهمی حمد / مصر؛ سرّالاسـرار، عـبـدالرحـیـم کـرمـانشاهی
/ ایران، ۱۳۶۰ ق؛ مرآه الجنان،یافعی / حیدرآباد؛ منتخب طریحی، فخرالدین طریحی / ۱۰۸۵ ق؛وسائل الشیعه، شیخ حرّ عاملی /
عبدالرحیم ربانی شیرازی (تحقیق)، مکتبه الاسلامیه، تهران، ششم، ۱۴۰۳ ق.
/ سیّد صادق سّجادی ولی عصر